درباره ما

 

 دفترمهندسی و مطالعات
با سلام و عرض احترام
اینجانب رضا پورشعبانی کارشناس زمین شناسی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، دفترمهندسی و مطالعات، گروه:  سیل، فرسایش و زمین لغزش می باشم، رئوس فعالیتهای گروه زمین لغزش ها دراقدامات بانک اطلاعاتی زمین لغزشها شامل: مدیریت بانک اطلاعاتی زمین لغزش، بررسی پرسشنامه ثبت زمین لغزش،  بررسی و تفسیرعکسهای هوایی، رقومی نمودن نقشه پراکنش زمین لغزش ها می باشد، باتوجه به  اهمیت زمین لغزش از بعد خسارات مالی و جانی، سعی کرده ایم مطالب ارایه شده درجهت پیشرفت و آموزش زمین لغزشها باشد و از همکارانی که دراین امر یاری رساندند تشکر می نمایم.
مطالب، سوالات ,پرسش ها و درخواست های خود را فقط طبق آموزش ورود به بخش مدیریت که در صفحه نخست درج شده است در سایت زمین لغزش ارسال نمایید، به تماس، پیامک، تلگرام و ایمیل های شخصی شما
و غیره پاسخ داده نمیشود: مطمئن هستیم درخواست، پرسش و مطالب بارگذاری شده شما در سایت برای دیگر کاربران نیز مفید خواهد بود.
مدیریت سایت: رضا پورشعبانی
آدرس ایمیل:  ************
شماره همراه:  *********
اینستاگرام سایت لغزش به آدرس : landslide.ir می باشد.
با کمال تشکر

  جدیدترین ها

اردبیل؛ فیلم لغزش

آرشیو عناوین

 + آرشیو جدیدترین ها


  جدیدترین پست های سایت

مهم فقط از طریق سایت اقدام نمایید دوم شهریور ۱۴۰۰

جهت ارائه اطلاعات بانک زمین لغزشها(نقشه پراکنش) به استحضار می رساند: دوم شهریور ۱۴۰۰

WelcomeTo The Landslide پانزدهم مهر ۱۳۹۰

آموزش ورود به بخش مدیریت سیزدهم آذر ۱۳۸۹

آموزش هجدهم خرداد ۱۴۰۲

آموزش تکمیل فرمهای زمین لغزش هجدهم خرداد ۱۴۰۲

دیتای زمین لغزش استان گلستان همراه با تاریخ وقوع زمین لغزش ها شانزدهم اسفند ۱۴۰۱

تاریخ وقوع زمین لغزش ها هجدهم تیر ۱۴۰۱

راهنمایی آموزشی پرسشنامه های چهار صفحه ای نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱

درخواست فایل کمکی روش استفاده از پرسشنامه های تک صفحه ایی و چهارصفحه ایی . سوم اردیبهشت ۱۴۰۱

  لینک دوستان

Landslide.ir

 

  لینک و لوگوی ما

کد لوگو :  

 اولین سایت تخصصی زمین لغزش ها

 

 

 

 

حرکت توده ای زمین           رضاپورشعبانی      ((سازمان جنگلها ومراتع وآبخیزداری کشور))

 

صفحه اصلی

آرشیو مطالب
تماس با ما
اضافه به علاقه مندی ها
خانگی سازی
خروجی RSS
 
  آرشیو موضوعی

» رضابیانی مدیرکل دفترمهندسی ومطالعات(سابق)

» محمدعلی فتاحی مدیر کل دفترمهندسی و مطالعات(سابق)

» معراج خائز مدیر کل دفتر مهندسی و مطالعات

» علی عمویی معاون دفترمهندسی و مطالعات

» علی فرازمند معاون دفتر مهندسی و مطالعات

» محمدمهدی سمیعی ریاست گروه عمران زمین لغزش(سابق)

» رئیس گروه سیل،فرسایش و زمین لغزش: امیر ملکی بیگدلی

» رئیس گروه تثبیت حرکتهای توده ای: بهمن اکبری

» کارشناس مسئول زمین لغزش:محمدقبادی

» کلیپ وعکس ها

» استانها

» ستادی

» نقشه ها

» دانلود نرم افزار

» بانک نرم افزار تک صفحه ایی

» مطالب آموزشی

» گزارش کارنهایی تک صفحه ایی

» نظرات و پاسخ های شما

» اخبار

» منابع

» مبانی زمین لغزش

» فرم تک و چهار صفحه ای

 
  آرشیو مطالب

خرداد ۱۴۰۲

اسفند ۱۴۰۱

تیر ۱۴۰۱

اردیبهشت ۱۴۰۱

شهریور ۱۴۰۰

مرداد ۱۴۰۰

فروردین ۱۴۰۰

مهر ۱۳۹۹

آبان ۱۳۹۸

تیر ۱۳۹۸

خرداد ۱۳۹۸

فروردین ۱۳۹۸

بهمن ۱۳۹۷

آذر ۱۳۹۷

اردیبهشت ۱۳۹۷

فروردین ۱۳۹۷

بهمن ۱۳۹۶

مهر ۱۳۹۶

فروردین ۱۳۹۶

اسفند ۱۳۹۵

بهمن ۱۳۹۵

دی ۱۳۹۵

خرداد ۱۳۹۵

اردیبهشت ۱۳۹۵

آبان ۱۳۹۴

مهر ۱۳۹۴

مرداد ۱۳۹۴

تیر ۱۳۹۴

آبان ۱۳۹۲

تیر ۱۳۹۲

خرداد ۱۳۹۲

اردیبهشت ۱۳۹۲

دی ۱۳۹۱

آذر ۱۳۹۱

آبان ۱۳۹۱

خرداد ۱۳۹۱

آرشيو

  نویسندگان
مدیریت سایت رضاپورشعبانی
Free
  آمار و امکانات



در اين وبلاگ
در كل اينترنت
 

» گسل های شمال و شمال غرب ایران

 

» گسل آبيك - فيروزكوه

» گسل البرز

» گسل لاهيجان

» گسل آستارا

» گسل سمنان

» گسل تبريز

» گسل اروميه





گسل آبيك - فيروزكوه

در برخي از كتاب هاي زمين شناسي به اين گسل نامهاي ديگري داده اند كه عبارتند از : گسله مشاء و يا مشاء - فشم .گسله آبيك - فيروزكوه گسلي است با طول بيش از 40 كيلومتر كه از آبيك قزوين تا فيروزكوه ادامه دارد . در ناحيه لواسان تهران گسل دو شاخه شده و گسله شمال تهران را در مرز كوه و دشت شهر تهران تشكيل مي‌دهد . به عقيده نبوي اين گسل در حاشيه جنوبي رشته كوه البرز تا شهر سمنان ادامه دارد . گسل آبيك - فيروزكوه ، مرز جنوبي البرز شمالي را با ايران مركزي مي سازد . روند اين گسل در بخش غربي ، جنوب شرق بوده و در بخشهاي مركزي ، شرقي غربي است و در بخش شرقي ، شمال شرق جنوب غرب است . اين گسل در هر بخش از روند خود سازوكار متفاوتي دارد .

در بخش غربي، اين گسل ، معكوس راستگرد و در بخش مركزي معكوس و در بخش شرقي ، فشاري برشي چپگرد است . اين گسل در واقع موجب راندگي رشته كوه البرز بر روي ايران مركزي و در شمال تهران موجب راندگي سازند كرج بر روي آبرفتهاي كواترنر دشت تهران شده است . در درة مشاء اين گسل موجب راندگي واحدهاي پركامبرين ، كامبرين بروي سازند كرج شده است و شاخه هاي آن در درة كن آبرفتهاي كواترنر را بريده اند كه نشانه اي از فعال بودن اين گسل در عهد حاضر است . قديمي ترين فعاليت گسل نيز مربوط به پركامبرين است .

بخش گسلي شمال تهران در حاشيه شمالي شهر تهران بصورت منقطع باعث رانده شدن توف هاي كرج گرديده است . آهنگ جابجايي در اين بخش حدود 4 ميليمتر در سال است . بخشهايي از شاخه هاي فرعي اين گسل وارد دشت تهران نيز شده است و بسياري از ساخت و سازهاي شمال تهران را با خطر مواجه كرده است . به شكلي كه علاوه بر وجود خطر زمين لرزه و جابجايي، همچنين برش در سازه ها بدليل اوج گيري ارتفاعات البرز در اين ناحيه موجب شكل گيري زمين لغزشهاي متعدد و بزرگ در طول گسل و مسير رودخانه‌هاي درة مشاء شده است . طوريكه در درة مشاء اين زمين لغزشها موجب ايجاد سدهاي مصنوعي در طول دره شده و درياچه هايي را تشكيل داده است ( از جمله درياچة تار ) . اين زمين لغزشها در طول گسلة شمال تهران موجب ايجاد تركهاي كششي در سازه هاي بخشهاي شمالي شهر گرديده است . از جمله تخريب سازه هاي شهرك بوعلي و فرحزاد .



گسل البرز

نامهاي ديگر اين گسل ، گسل شمال البرز يا جنوب خزر است . گسلي است در شمال رشته كوه البرز كه در واقع جدا كنندة رشته كوه البرز از پوستة اقيانوسي خزر است . گسل البرز يك گسلة معكوس با شيب به سمت جنوب است . روند آن مشابه گسل آبيك - فيروزكوه، در بخش غربي، شمال غرب - جنوب شرق است كه به گسله لاهيجان و آستارا مي پيوندد . در بخش مركزي، شرقي غربي و در بخش شرقي، شمال شرق - جنوب غرب است . ادامه اين گسل را با شاخه هاي فرعي مي توان تا حدود جنوب گنبدكاووس پيگيري كرد . اين گسل شيستهاي گرگان به سن دوونين و سازند كهر به سن پركامبرين را متاثر كرده است كه نشانگر قديمي بودن اين گسل تا پركامبرين است . زمين لرزه‌هاي عهد حاضر در راستاي اين گسل ، همچنين بريده شدن رسوبات جوان در بخشهاي مركزي و شرقي به سن هلوسن به گونه اي كه در برخي بخشها فعاليت اين گسل باعث خردشدن و جابجايي خاكهاي جنگلي شمال البرز شده است ، همگي دال بر فعال بودن اين گسله است . زمين لرزه‌هاي 1933 گرگان - 1957 سنگ چال - 1990 رودبار به اين گسل نسبت داده مي شوند. بخش مركزي اين گسل نهشته‌هاي ژوراسيك سازند شمشك را بر روي گارنت‌هاي نئوژن رانده است .



گسل لاهيجان

با روند تقريبي شرقي غربي در شمال كوه دماوند در بخش البرز مركزي ديده مي شود . ادامة گسل كندوان و طالقان و همچنين گسل شمال تبريز است . اين گسله با شيبي به سمت جنوب در بخش مركزي البرز داراي فعاليت لرزه‌اي بوده است . سازوكار اين گسله بصورت معكوس و مولفة برشي چپگرد است .



گسل آستارا

مرز پوستة اقيانوسي خزر با كوه‌هاي تالش بوده و يك گسل شمالي جنوبي است . گسل آستارا از حدود شهر رشت شروع شده و از كنار شهر آستارا گذشته و تا ماكو ادامه دارد . اين گسل واحدهاي پركامبرين را تحت تاثير دگرشكلي و دگرريختي قرار داده است . قديمي ترين فعاليت اين گسل مربوط به پركامبرين و در طول دوران‌هاي زمين شناسي فعاليت داشته است . سازوكار فعلي اين گسل راستالغز راستگرد معكوس است . مطالعات اخير نشان داده كه در طول دوران فعاليت ، سازوكار گسل تغيير كرده است . بر پاية يك ايده درياي خزر يك تالاب پشت كماني است ، طوريكه در فرورانش پوسته اقيانوسي ( سوآن - آكه‌ را - قره داغ ) كه موجب پيوستن قفقاز به ورقة توران شده ، تالاب پشت كماني خزر با نيروهاي كششي حاكم تشكيل شده و گسلة آستارا در آن دورة زماني بصورت يك گسلة نرمال در اثر كشش پوسته فعاليت داشته است .



گسل سمنان

در ادامة گسل ميامي از منطقه شمال سمنان نام گسله را سمنان گويند كه تا ناحية قم - شمال دريچة نمك - ادامه دارد . بيشتر بصورت گسل معكوس عمل كرده و موجب برپايي بلندي‌هاي شمال سمنان و فروافتادگي دشت سمنان شده است . در منطقة گرمسار گسترده شده و شاخه‌هاي فرعي آن گسلة گرمسار را تشكيل مي دهد . گسلة گرمسار موجب رخدادهاي زمين لرزه‌اي زيادي در چند دهة اخير شده است . سازوكار زمين لرزه‌هاي گسلة گرمسار به گونه‌اي است كه بزرگي زمين لرزه‌ها كم اما تعداد آنها زياد است كه علت آن پخش شدگي يا گسترش شاخه‌هاي فرعي گسل است . ادامة گسل سمنان از جنوب تهران ( شهر ري ) مي گذرد و در ناحية قم نيز شاخه‌هاي فرعي متعددي دارد ، از قبيل گسل كهريزك كه موجب فروافتادگي سازند كهريزك مي شود .



گسل تبريز

با روند شمال غرب - جنوب شرق در شمال تبريز از بستان آباد شروع و تا كوه‌هاي ميشو ادامه دارد . گسلي مركب است و تركيبي از شاخه‌هاي مختلف راستالغز راستگرد است . موجب برخاستگي زمينهاي شرقي شده است . برخي معتقدند فعاليت ماگماتيسم سهند و سبلان ناشي از فعاليت اين گسل است .



گسل اروميه (گسل زرينه رود)

نام ديگر اين گسل زرينه رود است . گسل مشخصي در شمال غرب ايران با راستاي شمال غرب - جنوب شرق است كه در بخش انتهايي به تبريز مي‌پيوندد . پيدايش درياچة اروميه بنا به عقيدة علوي و افتخارنژاد در اثر عملكرد گسلة اروميه و تبريز است كه حوضة اروميه را يك حوضة پولا پارت مي‌دانند .

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و هفتم دی ۱۳۸۸ | 

 

» مجموعه واژگان كاربردي انگليسي برای زمين شناسي مجموعه واژگان كاربردي انگليسي برای زمين شناسي

 

مجموعه واژگان كاربردي انگليسي برای زمين شناسي



براي داوطلبان آزمون كارشناسي ارشد



اين لغات همراه با چند جمله توضيح انگليسي است . اگر قصد شرکت در کارشناسی ارشد دارید و زبان شما ضعیف است همچنین حوصله و زمان لازم را برای مطالعه وترجمه کتاب های زمین شناسی فیزیکی لاتین را ندارید یک واژه نامه کامل کابردی وبا زبانی ساده به ترتیب حروف الفبا براي شما آماده كرده ام اگر از آن پرینت بگیرید و روزانه قسمتی از آن را ترجمه کنید در ظرف چند ماه خواهید توانست بسیاری از متون را درک و قطعا علاقه مند خواهید شد و قطعا بالای 40% در کنکور نمره می آورید . ( منبع اين كلمات بخش dictionary پايگاه معروف geology.com مي باشد .) برای دریافت این فایل به صورت pdf روی این لینک کلیک کنید . ( برای دانلود بهتر است از راست کلیک کنید و گزینه Save Target As… را انتخاب کنید .



منابع سوالات آزمون کارشناسی ارشد زمین شناسی


**زبان عمومي :

۱-physical geology

2-Understanding Earth ( از دانشگاه آریزونای شمالی )

3-زبان تخصصي زمين شناسي-مرتضي پيروز

4- Essential geology

5- sedimentary (Taker)

6- زبان تخصصي زمين شناسي – انتشارات پيام نور


**زمين شناسي اقتصادي :

۱-زمين شناسي اقتصادي- جمشيد شهاب پور

۲-زمين شناسي اقتصادي كاربردي- محمد حسن كريم پور- دانشگاه فردوسي مشهد

۳-مقدمه اي بر زمين شناسي كانسنگها- فريد مر و جواد مقدسي

۴-مباني زمين شناسي اقتصادي- عبدالمجيد يعقوب پور – مركز نشر دانشگاهي

5-زمين شناسي اقتصادي- دكتر فريد مُر – دانشگاه شيراز


**ژئوشيمي:

۱ -اصول ژئوشيمي-فريد مر(برايان ميسون)-انتشارات دانشگاه شيراز


**سنگ شناسي:

۱-سنگ شناسي آذرين- معين وزيري- دانشگاه تربيت معلم

۲ـ سنگ شناسی اذرین دکتر سید مسعود همام

۳-سنگ شناسي دگرگوني- درويش زاده-انتشارات پیام نور

۴-سنگ شناسي رسوبي- موريس.اي.تاكر

5- سنگ شناسي رسوبي – دكتر سحابي- دانشگاه تهران


**چينه شناسي :

۱-چينه نگاري- خسرو خسرو تهراني-دانشگاه تهران

۲ـاصول چینه نگاری دانشگاه اصفهان وزیری طاهری جعفریان

۳-اصول چینه شناسی دانشگاه لرستان ایرج مغفوری

۴-چينه شناسي و رخدادهاي زمين شناسي- خسرو خسرو تهراني

5-جزوء چينه شناسي – دكتر شميراني-دانشگاه شهيد بهشتي




**زمين شناسي ساختماني

1-زمين شناسي ساختماني (جزوء درسي)- دكتر الياسي- دانشگاه تهران

2- زمين شناسي ساختماني = دكتر پور كرماني- انتشارات علوي

3- زمين شناسي ساختماني- دكتر مهدي علوي- سازمان زمين شناسي



**زمين شناسي ايران :

۱-زمين شناسي ايران- دكتر درويش زاده – نشر دانش امروز

2- زمين شناسي ايران- دكتر درويش زاده- دانشگاه تربيت معلم

3-ديباچه اي بر ماگماتيسم در ايران- حسين معين وزيري

4-زمين شناسي ايران- آقا نباتی


**رسوب شناسي:

۱-رسوب شناسي-رضا موسوي حرمي-انتشارات آستان قدس

۲-سنگ شناسي رسوبي-موريس.اي.تاكر،ترجمه:موسوي حرمي و اسدا... محبوبي

۳-جزوه درسي رسوب شناسي دانشگاه علوم پايه دامغان-مهندس اهري پور

۴-مباني زمين شناسي-ادوارد.جي.تاربوك و فردريك.ك.لوتگن،ترجمه:رسول اخروي



**زمين شناسي مهندسي

1-زمين شناسي مهندسي –دكتر معماريان-دانشگاه تهران

2-زمين شناسي مهندسي-دكتر بهنيا و طباطبايي- دانشگاه تهران

3-مكانيك خاك – براجا ام داس- مترجم صالح زاده- دانشگاه علم و صنعت ایران



** زمين شناسي نفت

1-زمين شناسي نفت – دكتر سحابي – دانشگاه تهران



** ديرينه شناسي

1-ديرينه شناسي – دكتر خسروتهراني-دانشگاه تهران

2- جزوء ديرينه شناسي – دكتر عزيز الله طاهري- دانشگاه صنعتي شاهرود



** آبهاي زير زميني

1- آبهاي زير زميني-دكتر صداقت – انتشارات پيام نور



**سوالات ادوار کنکور کارشناسی ارشد زمین شناسی

1-کتاب پردازش در دو جلد حاوی سوالات کنکور کارشناسی ارشد زمین شناسی

2-كتاب تست هاي كارشناسي ارشد ناپيوسته دانشگاه آزاد اسلامي



یکی از مشکلات بزرگ شهرستانی ها تهیه کتاب های درسی است با مراجعه به سایت www.adinebook.com شما با تقریبا تمامی کتب زمین شناسی موجود در بازار مواجه میشوید فقط کافی است در بخش جستجو کلمه مورد نظر را وارد کنید لاتین یا فارسی با واریز پول پست آن را برای شما خواهد آورد .

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و هفتم دی ۱۳۸۸ | 

 

» آموزش نرم افزار(ILWIS) _راهنماي سيستم اطلاعات جامع زمين و آب

 


آموزش نرم افزار(ILWIS) _راهنماي سيستم اطلاعات جامع زمين و آب

The Integrated Land and Water Information System


نرم افزار سيستم اطلاعات جغرافيائي ILWIS كه مخفف سيستم اطلاعات جامع آب و زمين (Integrated Land and Water Information System) مي باشد توسط ITC هلند ارائه شده است. نسخه هاي اوليه آن تحت DOS ارائه گرديد، ولي نسخه هاي 1 به بعد آن تحت ويندوز موجود مي باشند. جديدترين ورژن اين نرم افزار 3.3 است.

غالب عملكردهاي ILWIS بر پايه رستر استوار است ولي ورود و مديريت اطلاعات به صورت برداري مي باشد. قابليت پردازش تصوير و قدرت تبادل اطلاعات آن با ساير نرم افزارهاي سيستم اطلاعات جغرافيائي قابل قبولي دارد. ILWIS نرم افزاري قدرتمند در زمينه آناليز داده هاي زميني و جغرافيايي ميباشد.اين نرم افزار قابليت وارد Import و خارج Export کردن انواع لايه هاي اطلاعاتي ،عمل رقومي کردن لايه ها ،ويرايش Editing ، تجزيه و تحليل هاي آماري داده ها و لايه ها و ... را دارا ميباشد.از عمليات هاي مهمي که ميتوان با استفاده از نرم افزار الويس انجام داد شامل ورود و خروج انواع داده ها و لايه ها.طراحي و مديريت نقشه هاي رستري و وکتوري (خطي) ژئورفرنس کردن ، آناليز داده هاي مکاني ، طراحي سه بعدي ،تهيه نقشه ارتفاعي DEM است.



تصوير سه بعدي ساخته شده توسط نرم افزار الويس





اين نرم افزار به دليل قابليت بالاي تحليل هاي سنجش از دور و استفاده راحت از آن ، يکي از نرم افزار هاي مورد علاقه زمين شناسان است. همچنين داراي قابليت افزايش کارايي و عملکرد ها از طريق نوشتن اسکريپت مي باشد که کاربر م يتواند حتي بدون دانش اوليه در زمينه برنامه نويسي و با کمي تامل و استفاده از بخش کمکي Help نرم افزار اين کار را به نحو احسن انجام دهد.

آموزش نرم افزار ILWIS را از لينک زير مي توانيد به صورت کتاب الکترونيک e-book با حجم 1.35 مگابايت دريافت کنيد ، فايل به صورت فشرده در قالب .rar است و با نرم فزار Winrar مي توانيد آنرا از حال فشرده خارج کنيد :

بارگذاري کتاب آموزش ILWIS

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و هفتم دی ۱۳۸۸ | 

 

» GPS چیست ؟

 




مدتی هست که با دستگاهی بنام جی‌پی‌اس در ارتباط هستم و استفاده‌های مختلفی رو ازش می‌برم.
اما چیزی که در این مدت متوجه شدم این بود که خیلی از دوستان و افراد آشنا به کامپیوتر و تکنولوژی جدید دنیا اگر جی‌پی‌اس رو بشناسن فقط می‌دونن که موقعیت یاب جهانی هست.

نمی‌دونم جای این گونه مقالات در این وبلاگ هست و با هدف این وبلاگ جور هست یا که نه اما گفتم شاید بد نباشه به عنوان دومین مطلب خودم در وب‌لاگ فارس‌تک توضیحات جامعی رو در مورد سیستم جی‌پی‌اس داخل سایت برای خوانندگان عزیز قرار بدم.

------------------------------------------------
GPS چیست ؟
GPS یعنی سیستم موقعیت یاب جهانی این سیستم تشکیل شده است از یک شبکه 24 ماهواره ای در مدار زمین که توسط وزارت دفاع دولت آمریکا پشتیبانی میشود.

هـدف اصـلی و اولـیـه از طـراحـی GPS ، اهـداف نـظامـی بـوده امـا از ســال 1980 به بـعــد بـرای اسـتـفاده های غــیر نـــــظامی نیز در دسترس قرار گرفت.

GPS در تمام شرایط بصورت 24 ساعت در شبانه روز و در تمام دنیا قابل استفاده می باشد . و هیچ گونه بهائی بابت این خدمات اخذ نمی شود.

GPS چطور کارمی کند ؟
ماهواره های GPS هر روز دوبار در یک مدار دقیق دور زمین میگردند و سیگنال های حاوی اطلاعات را به زمین می فرستند.

GPS براساس زمان مقایسه زمان ارسال و دریافت سیگنال توسط یک ماهواره کار می کند . اختلاف زمان مشخص می کند که گیرندة GPS چقدر از ماهواره دور است . حال با انداره گیری مسافت از چند ماهواره گیرندة GPS میتواند موقعیت کاربر را مشخص نموده حتی روی نقشه الکترو نیکی نمایش دهد.

یک گیرندة GPS بایستی حداقل سیگنالهای 3 ماهواره را برای تعیین دقیق 2 موقعیت (طول و عرض جغرافیایی ) یک شیء دریافت نماید و سیگنالهای 4 ماهواره یا بیشتر میتواند 3 موقعیت (طول و عرض جغرافیایی و ارتفاع ) را نشان دهد.

هم چنین ازGPS میتوان برای اندازه گیری سرعت ، جهت یابی ، جستجو ، مسافرت طولانی ،‌رفتن به مقصد ، زمان طول و مغرب خورشید و غیره نیز استفاده کرد .

سیستم ماهواره ای GPS:
24 مارهواره در بخش های مختلف فضای زمین در مداری خاص با فاصله حدود 12000 مایلی بالای سر ما قرار گرفته است.

آنها با یک سرعت ثابت در حرکتند و در هر 24 ساعت دوبار دور زمین را با سرعتی معادل 7000 مایل در ساعت می گردند.

ماهواره های GPS توسط انرژی خورشید تغذیه میشوند آنها مجهز به باطریهای قابل شارژ اتوماتیک برای زمانهای بارندگی یا خورشید گرفتگی می باشند.

yocket booster های کوچک روی هر ماهواره آنها را دریک مسیر پروازی صحیح نگهداری می کنند.

از ماهواره های GPS بیشتر بدانید:

- اولین ماهواره GPS در سال 1978 با موفقیت به فضا پرتاب شد.
- درسال 1994 تمامی 24 ماهواره در مدار زمین قرار گرفت.
- هر ماهواره برای 10 سال مأموریت ساخته میشود و پس از طی این زمان حتماً بایستی ماهواره دیگر جایگزین گردد.
- وزن یک ماهواره GPS حدود 2000 پوند (معادل 907 کیلو گرم ) با 17 فوت عرض (18/5متر).
- قدرت انتقال آنها هم 50 وات یا کمتر می باشد .

چگونه میتوان یک GPS تهیه نمود ؟
چنانچه قصد خرید GPS را برای اولین بار دارید ما به شما اطلاعات مهمی را که چه محصولاتی موجود بوده و مناسب کاربری در GPSS میباشند را نشان می دهیم.

در حقیقت دستگاه GPS با قیمت مناسب پیشنهادی ما Garmin Etrex با کابل می باشد که قیمت آن کمتر از 100 دلار آمریکاست اگر شما ساکن USA باشید و نهایت 300 دلار آمریکا برای کشورهایی که عوارض بالایی دارند باشد ، در انگلیس نیز شما بایستی 110 دلار آمریکا بابت دستگاه GPSو 25 دلار نیز بابت کابل آن بپردازید.

یک GPS دستی ارزان قیمت بدون هیچگونه نیاز به LaptaP و با یک قیمت معقول قابلیتهای زیادی دارد.
هیچ بهایی بابت استفاده از خدمات GPS نبایستی توسط شما پرداخته شود . خدمات GPS توسط دولت آمریکا آماده شده و کاملاً مجانی می باشد هم چنین دریافت اطلاعات توسط گوشی موبایل نیز ممکن میباشد.

دسته بندی دستگاههای GPS:
بطور کلی یک GPS را میتوان از یکی از 3 گروه ذیل دانست.

GPS MOUSE : هیچ صفحه یا دکمه ای ندارد اما توسط یکpc Laptop با نرم افزار مربوطه قابل استفادة سرویس GPSS می باشد.

دستگاههای این گروه مانند:

Garmin GPS 35
Delorme یا Rand Macnalley ( باقیمت های پایینتر)

قیمت این GPS ها حدود 75 تا 150 دلار آمریکا متغیر می باشد. ولی فراموش نکنید که این نوع GPS ها حتماً به Laptop pc نیاز دارند.

Hand-Held GPS: این نوع دستگاهها می توانند بصورت سیار مورد استفاده قرار گیرند آنها خودشان یک‌صفحه کوچک جهت نمایش اطلاعات و چند دکمه دارند و در شکل ها و ترکیب های مختلفی عرضه می‌شوند و هیچگونه نیازی بهLaptop ندارند. که بطور مثال میتوان مدل‌های با قیمت پائین Garmin شبیه Etrex, GPS12*l , GPS12 یا مدل های 315, 310 ازMagellan را نام برد. تعدادی از اینها یک رابط NMEA و یک کابل رابط دارند قیمت با کابل ممکن است حدود 210 دلار به بالا باشد و ممکن است بعضی از کشورها ارزانتر هم موجود باشد.

یک GPS دستی ارزان قیمت با یک کابل رابط برای انتخاب و آغاز کار با GPS مناسب میباشد, حتی برای سرگرمی یا کار یا آشنایی شما با طرز کار و خدمات GPS.

High-End GPS products: این دستگاهها شامل یک صفحه نمایشگر بزرگتر و تعدادی نقشه میباشند و در بعضی از آنها شما بایستی مبلغ بیشتری جهت نقشه ها بپردازید.

قیمت این دستگاهها ممکن است بسته به نوع محصول بالاتر از 1500 دلار آمریکا باشد که نمونه هایی از آن مانند Blaupunkt PhihPs و Alpine میباشد.

چه نوع GPS هایی مردم خریداری نموده اند ؟

در اینجا یک نمودار فروش انواع GPS در سال 200۴ , 2000 آورده شده است .

این آمار براساس اطلاعات 100 مرکز خدمات فروش دستگاههای GPS میباشد .

این تحقیق کوچکی است ولی می تواند نشانگر خوبی از آمار فروش باشد . نشان میدهد چطور مدل های Garmin بر تسلط خود بر انواع دیگر ادامه می دهد .

البته به کمک GPS های دستی Etrex .

این آمار هم چنین صعود تعدادی محصولات GPS Mouse شیبه Lassen Axiom Pharos , Holux , Haicom , Deluo و غیره.همراه با Delorme (Rockwell) .Rand Mcnalley(talon/NaVman) و , Pioneered در آمریکا را نشان می دهد.

دیگر انواع GPS شامل: Eagle , Lowrance , Furuno , San jose , Silva , Smile , Trimble , Motorola.

کجا می توانیم یک GPS تهیه کنیم ؟
امروزه سریعترین روش برای پیدا کردن یک عرضه کننده GPS می تواند از طریق موتور جستجوگر Altavista باشد با نوشتن کلمه “ gps” در محل جستجوی این سایت.

اما اگر نتوانستید یک توزیع کننده GPS در کشورتان پیدا کنید سعی کنید به یکی از لیست های ذیل که توزیع کننده های جهانی GPS میباشند ارتباط برقرار نمائید . آنها ممکن است از طریق email مشکل شما را حل نمایند یا اینکه کسی شما را در خصوص مشکلتان کمک نماید .

اگر شما سایت GPSS Links pages را ببینید شما یک طیف وسیعی از انواع GPS و مدل های آنرا که قابل کار با GPS میباشد را خواهید پیدا کرد . که اکثر آنها از نوع Garmin‌ میباشد

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و هفتم دی ۱۳۸۸ | 

 

» تفسیر عکسهای هوایی در شناسایی عوارض طبیعی

 

کاربرد عکسهای هوایی در مطالعه ناهمواریها
روی زمین بستر تمام فعالیتهای انسانی و تامین کننده تمام نیازهای اوست . بنابراین باید قبل از هر اقدامی به شناسایی دقیق ویژگیهای آن پرداخت .
برای شناسایی درست و کامل ناهمواریها از روی عکسهای هوایی بایستی از معیارهایی چون توپوگرافی ، شبکه زهکشی و بافت آن نوع و درجه فرسایش ، زمینه خاکستری و یا رنگ خاک و لایه های زمین و پوشش گیاهی استفاده شود .

ناهمواریهای سطح زمین :
قشر خارجی زمین از سه نوع سنگ اصلی تشکیل شده است .

- سنگهای آذرین
- سنگهای رسوبی
- سنگهای دگرگونی
سنگهای آذرین :
سنگهای رسوبی
ویژگیهای کلی پهنه های پوشیده شده توسط سنگهای رسوبی :
- پهنه چین خورده و دارای لایه های افقی
- وجود طاقدیسها و ناودیسها
- لایه های چین خورده دارای شیب است .
مهمترین سنگهای رسوبی و ویژگیهای ظاهری آنها :
- ماسه سنگها در نواحی بیابانی دشتها و زمینهای بلند و مسطح و در نواحی مرطوب قلل گرد و مدور را ایجاد میکند .
- سنگهای آهکی در نواحی بیابانی قلل مرتفع و در مناطق مرطوب زمینهای پست و دارای گودالهای آهکی را ایجاد می کند .
سنگهای دگرگونی
سنگهای رسوبی در مجاورت گدازه های آتشفشانی و یا بر اثر فشار و دمای زیاد تغییر حالت داده و به سنگ دگرگونی تبدیل می شوند .
گنیس ، شیست و مرمر از مهمترین نوع سنگ دگرگونی است .
شیست از دگرگونی سنگ رس و مرمر از دگرگونی سنگ آهک بوجود می آید.
این سنگها نیز مانند سنگهای رسوبی مطبق هستند .
شناسائی خاکها در عکس های هوایی
هرمیزان هوموس خاک بیشتر رنگ خاک تیره تر است .
خاک مناطق بیابانی فاقد هوموس بوده یا مقدار اندکی داشته در نتیجه خاک این مناطق به رنگهای زرد ، قهوه ایی و یا قرمز دیده می شود .
خاک ماسه ایی بدلیل بافت درشت در عکسهای هوایی روشن تر و خاکهای رس بدلیل بافت ریز تیره تر دیده می شوند .
در مناطق مرطوب ، خاکهای ریز بافت رطوبت بیشتری نسبت به خاک های ماسه ایی جذب نمده و در عکسهای هوایی تیره تر دیه می شوند .
معیارهای شناسایی ناهمواریها بر روی عکس هوایی
1- توپوگرافی :
- توپوگرافی به معنی پستی و بلندی است و در عکسهای هوایی می توان با استفاده از ابرار و وسایل فتوگرامتری ، شکل و اندازه واحد های ژئومورفولوژیکی را شناسائی و تفسیر نمود .
2- شبکه زهکشی :
- با توجه به ساختمان و جنس خاک انواع شبکه زهکشی در طبیعت بوجود می آید که از نظر شکل ظاهری آنها را به شش شبکه اصلی تقسیم می کنند.
3- بافت شبکه زهکشی :
- بافت شبکه ، عبارت از تعداد آبراهه های موجود در واحد سطح .
- بافت شبکه منعکس کننده جنس خاک و یا طبقه زمین است .
- بافت شبکه درختی در زمینهای رسی ( شکل الف )، ریزتر از زمینهای ماسه ایی ( شکل ب ) است .
-
معیارهای شناسایی ناهمواریها بر روی عکس هوایی
4- فرسایش :
- شکل دره در زمینهای ماسه ایی ”v“ ، در زمینهای لای و لسی ” ” در زمینهای رسی ” ” می باشد .
5- زمینه خاکستری :
- زمینه خاکستری در عکسهای هوایی سیاه و سفید نتیجه بازتاب انرژی تابشی خورشید در باند مرئی است که ویژه گیهایی چون جنس و بافت ، رطوبت ، مواد آلی خاک و ارتفاع نسبی زمین را نشان می دهد .
- زمینهای بلندتر با بافت درشت ماسه ای روشن تر از خاکهای رسی زمینهای پست است و یا خاکهای مرطوب تیره تر هستند .مواد عالی خاک هرچه بیشتر روشن تر دیده می شود .
6- پوشش گیاهی :
- پوشش گیاهی نشانگر رطوبت خاک است .
شناسایی اشکال ناهمواریها بر روی عکسهای هوایی
سنگهای آذرین :
1- سنگهای آذرین درونی : فراوان ترین آن گرانیت بوده و بصورت تپه های بلند و مدور و یا رگه های شعاعی مشاهده می شود . زمینه روشن آن بدلیل وجود کانیهای درشت کوارتز و میکا است شبکه زهکشی درختی داشته که آبراهه های اصلی دور گنبدهای ودور شکل می گیرد . عکس هوایی شماره ”1“ توده های گرانیتی در منطقه خشک را نشان می دهد .
2- سنگهای آذرین بیرونی : عمدتا بصورت فلاتها و کنبذهای بازالتی هستند .زمینه خاکستری همه بازالتها تیره است.بهترین معیار شناسایی فلاتهای بازالتی شکافهای عمودی است که در حاشیه ها بوجود می آید . بازالت نفوذ پذیری خوب داشته و شبکه زهکشی ندارد. عکس های هوایی شماره ”2“ مخروطه های آتشفشانی و جریانهای بازالتی را نشان می دهد. .
شناسایی اشکال ناهمواریها بر روی عکسهای هوایی
سنگهای رسوبی :
- شبکه شکاف ماسه سنگ منظم تر از سنگ گرانیت است دامنه های تشکیلات ماسه سنگ تندتر از دامنه توده های گرانیتی است .
- طبقات ماسه سنگی لایه بندی دارند .
- معمولا ماسه سنگها فلاتهای مسطح و سنگ گرانیت تپه های مرتفع و مدور را بوجود می آورد . عکس های هوایی شماره ”1“ ، طبقات افقی ماسه سنگ در منطقه خشک را نشان می دهد .
. سنگهای رسی :
- سنگ رسی بافتی ریز دارد و در عکسهای هوایی تیره تر از سنگهای دیگر است .
- شبکه آبراهه ها بر روی این سنگها بخوبی شکل می گیرد . عکس های هوایی شماره ”2“ ، طبقات افقی شیل در منطقه خشک را نشان می دهد .
شناسایی اشکال ناهمواریها بر روی عکسهای هوایی
سنگهای آهکی :
- این سنگها طبقه بندی مشخصی ندارند .
- زمینه خاکستری نسبتا روشن تر از رس و تیره تر از ماسه دارند
- در منطقه خشک قلل مرتفع فاقد پوشش گیاهی دارند .
- بهترین معیار شناسایی آنها وجود چاله هایی در آنها است .
- بر روی این سنگها آبراهه دیده نمی شود . عکسهای هوایی شماره ”1“ طبقات آهکی در منطقه مرطوب را نشان می دهد .
. سنگهای رسوبی چین خورده :
- طبقات رسوبی در صورت چین خوردن ، طاقدیس و ناودیس را شکل می دهد .
- شبکه زهکشی از نوع داربستی دارد.
- عکسهای هوایی شماره ”2“ طاقدیس دارای طبقات چین خورده ماسه و شیل را نشان می دهد.
شناسایی اشکال ناهمواریها بر روی عکسهای هوایی
عوارض رودخانه ایی :
- مخروطه افکنه ازجمله عوارض رودخانه ایی هستند که در محل تلاقی ارتفاعات به دشتها و جلگه ها تشکیل و بر روی عکسهای هوایی بصورت باد بزن مشاهده می شود . مخروطه افکنه ها همانند مثلثی است که راس آن بسوی ارتفاع و قاعده بسمت جلگه تشکیل می شود . ( عکس هوایی شماره ”1“ .
مآندر : که از حرکت رودخانه بر روی دشت کم شیب و تشکیل شده از مواد و سازندهای سست و مقاوم بطور متناوب بوجود می آید ، بر روی عکسهای هوایی بصورت نعل اسبی و مارپیچ دیده می شود .(عکس هوایی شماره ”2“ .
شناسایی اشکال ناهمواریها بر روی عکسهای هوایی
عوارض بیابانی :

1) برخانها
2) تپه های ماسه ایی طولی
3) تپه های ماسه ایی عرضی
شناسایی پوشش گیاهی
مهمترین معیارهای شناسایی پوشش گیاهی :
- رنگ گیاهان
- زمان عکسبرداری
- تجانس
- نظم حدود
- ارتفاع
کاربرد عکسهای هوایی در جنگل و مرتع
- تعیین سطح پوشیده از جنگل و مرتع و تفکیک حدود آنها و نیز اندازه گیری حجم جنگل .
- ارزیابی منابع طبیعی جنگلی .
- شناخت و بررسی مناطق آسیب دیده جنگلی از نظر آفت زدگی و غیره .
- شناخت و بررسی تغییرات ایجاد شده در سطح نواحی جنگلی .
- تهیه نقشه هایی از پراکنده گی گونه های گیاهی عمده جنگلی .
- عمران نواحی جنگلی .
- شناخت و بررسی مراتع طبیعی به منظور دامپروری و پرورش وحوش.
کاربرد عکس هوایی در کشاورزی
مطالعاتی که در امور کشاورزی با استفاده از عکسهای هوایی انجام می شود به شرح زیر است :
- مطالعه در نوع خاکها و طبقه بندی آنها
- تهیه نقشه های فیزیوگرافی خاک
- مطالعه حفاظت خاک یا به عبارت دیگر بررسی نحوه مبارزه با فرسایش خاک
- مطالعه و بررسی زمینهای بایر و شناخت مناطق مناسب جدید جهت ترویج کشاورزی
- تعیین مشخصات و مساحت مزارع
- اندازه گیری سطح زیر کشت و تشخیص نوع محصول
- شناخت انواع گیاهان بر اساس فاکتورهای تشخیص نظیر تن تصویر و.....
- تشخیص آفات و امراض نباتی در مناطق کشاورزی
- مطالعه در خصوص نحوه درختکاری و ایجاد پارکها
کاربرد عکسهای هوایی در بررسی منابع آب
مهمترین کاربرد عکسهای هوایی در بررسی منابع آب :
- مطالعه و بررسی مناطق کوهستانی برفگیر و محاسبه دقیق پوشش برف و میزان ذوب به منظور پیش بینی دبی رودخانها و کنترل آب سدها .
- مطالعه و تهیه نقشه های مربوط به تغییرات سطح آب در مخازن آبهای سطحی .
- تهیه نقشه های هیدرولوژی و تعیین سطح حوضه های آبریز .
- مطالعه در خصوص نحوه وقوع سیلابها و تعیین میزان گسترش وسعت مناطق سیل زده .
- ارزیابی مقدار رسوبات معلق در رودخانه ها ی پر آب و بررسی توسعه دلتا .
- پیش بینی جهت تعیین محل احداث سدها .
- تشخیص و طبقه بندی مناطق آبرفتی و مخروطه افکنه و ارزیابی خصوصیتهای مربوط به آن از نظر دانه بندی ، رطوبت سطحی ، پوششش گیاهی و غیره .
__________________

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و هفتم دی ۱۳۸۸ | 

 

» کاربرد عکسهای هوایی و ماهواره ای در جغرافیا

 

آشنایی با کاربرد عکسهای هوایی و ماهواره ایی در مطالعات جغرافیایی
جغرافیای کاربردی بدون استعانت از عکس هوایی ، تصاویر ماهواره ایی ، نقشه و فن آوری و ابزار ، مفهومی ندارد. هر نوع برنامه ریزی دارای هدفهای فیزیکی ، اجتماعی و اقتصادی مشخص است که انجام و اجرای آن می بایست بدون تخریب محیط زیست صورت گیرد . روشهایی که از اوایل قرن بیستم تا به امروز در مطالعات و تحقیقات جغرافیایی مورد استفاده قرار گرفته و در برنامه ریزیها نیز اساس کار به شمار می رود، استفاده و به کار گیری عکسهای هوایی و تصاویر ماهواره ایی و تفسیر آنها و بکار گیری سیستم کامپیوتری و تحلیل مکانی است . از این رو کاربرد عکسهای هوایی و ماهواره ایی کمک ارزنده ایی به شناخت وضع موجود نموده و اطلاعات ذیقیمتی را در این رابطه به دست می دهد که امر برنامه ریزی و آمایش سرزمین را آسانتر می کند.

تفسیر عکسهای هوایی
تعریف تفسیر:
مراحل کشف ، مرزبندی و شناسائی عوارض و یا شرایط تصویری و سپس قضاوت و اتخاذ تصمیم نهائی می تواند علم و هنر تفسیر را تشکیل دهد .
این عوامل عبارتند از: شکل – اندازه – تن – رنگ – نقش – سایه – موقعیت – بافت و عوارض یا شرایط جانبی
(1) - اصول و معیارهای تفسیر عوارض در عکسهای هوایی:
- حساسیت ترکیب فیلم و فیلتر و یا حساسیت سایر دستگاهای کشف و ضبط
- عکس گیری و عمل آوردن فیلم و تصویر
- فصل سال
- ساعت عکس برداری
- اثرات آتمسفر
- مقیاس تصویر
- قدرت نقش گیری یا تجزیه پذیری مجموعه سیستم ضبط تصویر
- حرکت تصویر در لحظه عکاسی
- پارالاکس استریوسکپی
- قدرت دید و درک تشخیص مفسر
- ابزار و تکنیک تعبیر و تفسیر
- کمکهای تعلیماتی در دسترس
(2)- عوامل اصلی شناخت و تفسیر:
- شکل shape
- اندازه size
- تن عکس photographic tone
- رنگ color
- نقش pattern
- سایه shadow
- بافت Texture
مناسب ترین زمان عکسبرداری هوایی :
زمان مناسب عکسبرداری به عوامل ذیل وابسته است :

- شرایط محیطی و طبیعت هر منقطه
- هدف کاربر
- فیلم مورد استفاده
- نوع نقشه مورد نیاز
- تعداد روزهای آفتابی و قابل عکسبرداری
استفاده کنندگان عکسهای هوایی دو دسته اند :
الف ) هدفشان تهیه نقشه های مختلف برای برنامه ریزی است . مهندسین فتوگرافی ، نقشه برداری و ... .
ب) هدفشان تفسیر است . رشته های مختلف علمی .
نکته : هدف از عکسبرداری ، عامل مهم و تعیین کننده در زمان و نوع عکسبرداری است .
انواع زمان عکسبرداری هوایی:
عکسبرداری زمستانی
عکسبرداری پائیزی
عکسبرداری بهاری
عکسبرداری تابستانی

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و هفتم دی ۱۳۸۸ | 

 

» گسل‎هاى ايران مرکزى

 

» گسل دورونه (گسل کوير بزرگ)

» گسل بينالود

» گسل ميامى (شاهرود)

» گسل ترود و انجيلو

» گسل کلمرد

» گسل پشت‎بادام

» گسل قم – زفره

» گسل ايندس

» گسل دهشير (نايين – بافت)

» گسل سروستان

» گسل شهداد

» گسل کوهبنان

» گسل جُرجافک

» گسل گلباف (گوک)

» گسل نايبند







گسل دورونه (گسل کوير بزرگ) :

گسل دورونه (ولمن، 1966) يا گسل کوير بزرگ (اشتوکلين، 1973)، حدود 700 کيلومتر طول دارد که از نايين، در يک راستاى شمال خاورى – جنوب باخترى تا ناحيه دورونه در جنوب باخترى کاشمر ادامه دارد و از دورونه، با يک روند خاورى – باخترى، با خميدگى به سمت جنوب، تا مرز افغانستان ادامه مي‎يابد (شکل 9-5). به نظر مي‎رسد گسل دورونه ادامه گسل خاورى – باخترى هرات افغانستان است. از آنجا که جابه‎جايى دو گسل درونه و هرات در حدود 100 کيلومتر است، به نظر مي‎رسد حرکت چپگرد گسل هريرود باعث جدايى و جابه‎جايى اين دو گسل شده است.

در امتداد اين گسل، بلوک‎ها به دو صورت چپگرد و راستگرد حرکت کرده‎اند ولى بدون شک يکى از آخرين حرکت‎هاى آن از نوع راستگرد است. برخى از زمين‎شناسان، گسل نايين –بافت را دنباله گسل درونه دانسته‎ و بر اين باورند که اين گسل، در حقيقت يک گسل کاتانگايى با روند شمالى – جنوبى است که بعدها در اثر حرکت کوهزايى کالدونى تغيير جهت داده است که اين نظر نياز به بازنگرى دارد.

پس از گسل زاگرس، گسل دورونه يکى از مهم‎ترين و ممتدترين ساختارهاى خطى ايران است. نوروزى و مک‎کنزى (1972) اين گسل را به عنوان مرز شمالى بلوک لوت دانسته‎اند.

تأثير قابل ملاحظه اين گسل بر روى بادزن‎هاى آبرفتى کوهپايه‎اى و نيز بر روى رسوبات جوان کويرى گوياى حرکات جوان کواترنرى آن است. ولمن از روى جابه‎جايي‎هاى موجود در رسوبات آبرفتى، حرکت چپگردى به ميزان 200 متر را پيشنهاد مي‎کند. در حالى که، چالنکو (1973) با مطالعه حدود 60 کيلومتر از طول اين گسل بين تربت‎حيدريه و کاشمر، به حرکات قائم اين گسل اشاره دارد. به باور چالنکو، دو زمين‎لرزه 1904 کاشمر و 1923 تربت‎حيدريه مربوط به حرکت‎هاى اين گسل است.

صفحه و زون برشي اين گسل در شمال روستاي درونه ( غرب كاشمر ) بخوبي ديده مي‌شود .اين گسل مرز ايالات ساختاري كوير - سبزوار - با ، لوت و مثلث ايران مركزي را تشكيل مي دهد . گسل كماني درونه در بخش شرقي روند شمال غرب - جنوب شرق با سازوكار برشي فشاري راستگرد و بخش غربي آن شمال غرب - جنوب شرق با سازوكار برشي فشاري چپگرد عمل مي كند . شناخت آن بر روي نقشه، عكس هوايي و در سطح زمين بسيار راحت است . واحدهاي سنگي در دو طرف اين گسل كاملاً مختلف هستند . در شمال اين گسل افيوليت ملانژهاي و آذر آواري هاي ناحيه سبزوار و تربت حيدريه و در جنوب سنگهاي نئوژن و رسوبات پالئوزوئيك - مزوزوئيك ديده مي شود . در يك منطقه مثلث شكل در شمال گسل ( بعبارت ديگر شاخة فرعي گسل درونه بنام گسل ريواش ) موجب راندگي يك بخش مثلثي شكل بر روي ناحية سبزوار شده كه اصطلاحاً مثلث تكنار ناميده مي شود . بريدگي رسوبات كواترنر در ناحية درونه ، بردستكن و ناحية جغتاي تغيير مسير آبراهه‌ها ، رانده شدن واحدهاي افيوليت ملانژ و آذر آواري بر روي دشت كاشمر و فعاليت چشمه‌هاي گسلي و كانه‌زايي در پهنة برشي، همه حكايت از فعال بودن اين گسل در عهد حاضر است . بر اساس مطالعات ژئوفيزيك پي سنگ ايران توسط اين گسل قطع شده و از پركامبرين تا عهد حاضر فعال بوده است .





گسل بينالود :

گسل بينالود با راستاى خمدار شمال باخترى – جنوب خاورى و درازاى نزديک به 92 کيلومتر در پاى دامنه جنوب باخترى رشته‎کوه بينالود قرار دارد و از 15 کيلومترى خاورشهر نيشابور مي‎گذرد. اختلاف بلندى ناگهانى و شديد ميان دشت و کوه‎هاى شمال نيشابور در راستاى گسل فعال بينالود است. سازوکار اين گسل، راندگى با شيب به سمت شمال خاورى است.



گسل ميامى (شاهرود) :

گسل ميامى يکى از گسل‎هاى طولى و عمده ايران مرکزى است که از خاور شاهرود تا مرز افغانستان ادامه دارد. گسلي كماني شكل است كه عمدتاً مرز بين ايالات ساختاري بينالود و كوير سبزوار را تشكيل داده است . محدوده گسترش گسل از غرب شاهرود تا نواحي تايباد است . گسل دارای دو بخش شرقي و غربي می باشد. كه بخش غربي آن شمال شرق - جنوب غرب است . بخش شرقي آن شمال غرب - جنوب شرق است . بخش غربي حركت چپگرد و بخش شرقي آن حركت راستالغز راستگرد دارد . به اين گسل ، گسل شاهرود نيز مي‌گويند . در بخش شرقي گسله‌هاي فرعي از اين گسل بوجود آمده كه يكي از آنها گسلة سنگ بست شانديز است كه مرز بينالود و كپه داغ را در جنوب مشهد تشكيل داده است . اين گسل يكي از قديمي ترين گسلهاي پوستة ايران است كه فعاليت آن از پركامبرين تا عهد حاضر قابل شناسايي است .نبوى (1355) اين گسل را ادامه خاورى گسل عطارى و يا گسل سمنان مي‎داند که ممکن است بخش خاورى آن تا گسل هرات در افغانستان ادامه داشته باشد.

در نواحى ميامى – عباس‎آباد (خاور شاهرود) اين گسل، مرز شمالى مجموعه‎هاى افيوليتى موجود در منطقه را مشخص مي‎کند. بنابراين، اين گسل مي‎تواند مرز شمالى کافت سبزوار – شاهرود باشد . بر پايه گزارش اشتامفلى (1978)، گسل ميامى تا آخرين مراحل چين‎خوردگى آلپى در پليوسن حرکت راستگرد داشته است.



گسل ترود و انجيلو :

در شمال ترود يک دسته گسل اصلى بر ناحيه ترود – چاه شيرين اثر گذاشته‎اند. عمــده‎ترين اين گسل‎ها گسل تـرود و ديگرى گسل انجيلو است که در شمال گسل ترود قرار دارد روند اين گسل‎ها، N- 60- 70 E است و شيبى نزديک به 80 درجه به سمت جنوب دارند. از آنجا که اين گسل‎ها در زمان‎هاى طولانى و بارها فعال بوده‎اند، تعيين دقيق نوع حرکت آنها ممکن نيست. هرچند روند اين گسل‎ها روند کالدونى است، ولى هوشمندزاده و همکاران (1357)، بر اين باورند که اين گسل‎ها، دست کم از کامبرين به بعد بر ناحيه اثر گذاشته‎اند.

گسل ترود در واقع گسلي با روند شمال شرق - جنوب غرب است كه در منقطة سبزوار باعث جدايي افيوليت ملانژهاي سبزوار از زون كوير شده است . سازوكار اين گسل راستالغز چپگرد است . اين گسل موجب دگرريختي شديد در منطقه شده و جزء گسله‌هاي قديمي ايران است .اين گسل موجب تغيير رخساره هاي رسوبي زيادي در حدفاصل كوير تا سبزوار شده است . در زمان شكل گيري پوستة اقيانوسي سبزوار گسلة ترود بصورت يك گسلة نرمال فعال بوده و در واقع حاشية قاره‌اي حوضة اقيانوسي سبزوار را تشكيل مي دهد .

با توجه به خراش‎هايى که بر روى صفحات گسلي‎ ديده مي‎شود، گسل‎هاى مذکور دو جهت حرکت دارند. يکى افقى و چپگرد که قسمت جنوبى گسل را به طرف شرق حرکت داده و ديگرى قائم که قسمت جنوبى را به طرف پايين برده است،روشن است که حرکات قائم مديون فشارهاى عمود بر امتداد گسل و حرکات چپگرد افقى مديون نيروهاى مماسى است. آخرين زمين‎لرزه‎اى که در 12 فوريه سال 1953 در ترود اتفاق افتاد، با حرکت قائم گسل ترود همراه بوده است (آبداليان، 1953).

بين دو گسل‎ انجيلو و ترود، در اثر حرکت افقى و چپگرد آنها، چين‎هاى شمال باخترى – جنوب خاورى ايجاد شده که با تداوم حرکات، حالت مارپيچى به خود گرفته‎اند و در شمال گسل انجيلو، درست به همين علت، چين‎ها به سمت شمال خاورى تمايل دارند (هوشمندزاده و همکاران، 1357).



گسل کلمرد :

گسل کلمرد يکى از گسل‎هاى کهن و ژرف ايران مرکزى است که در پيامد رخداد کاتانگايى شکل گرفته و در باختر طبس فرونشست شيرگشت – طبس را در کنار فرابوم کلمرد قرار مي‎دهد. همانند ديگر گسل‎هاى پرکامبرين ايران مرکزى، روند اوليه اين گسل، شمالى – جنوبى بوده است. گسلي است كماني شكل كه ، بخش شمالي، شمال شرقي - جنوب غربي و بخش جنوبي، شمال غربي - جنوب شرقي است . صفحة اين گسله به شكل واضحي در كوههاي كلمرد قابل مشاهده است . اين گسل در تكوين حوضه هاي رسوبي مثلث مركزي نقش بسزايي دارد، بطوريكه ضخامت رسوبات در دو طرف اين گسل با سن مشابه ، كاملاً متفاوت هستند . به عنوان مثال گروه ميلا دركوههاي برنجال با ضخانت زياد ديده مي‌شود درصورتيكه ضخامت اين گروه در كوههاي كلمرد كاهش مي‌يابد و اين اختلاف ضخامت و رخساره در اثرفعاليت گسل كلمرد است .‎هاى پرکامبرين ايران مرکزى، روند اوليه اين گسل، شمالى – جنوبى بوده است. گسلي است كماني شكل كه ، بخش شمالي، شمال شرقي - جنوب غربي و بخش جنوبي، شمال غربي - جنوب شرقي است . صفحة اين گسله به شكل واضحي در كوههاي كلمرد قابل مشاهده است . اين گسل در تكوين حوضه هاي رسوبي مثلث مركزي نقش بسزايي دارد، بطوريكه ضخامت رسوبات در دو طرف اين گسل با سن مشابه ، كاملاً متفاوت هستند . به عنوان مثال گروه ميلا دركوههاي برنجال با ضخانت زياد ديده مي‌شود درصورتيكه ضخامت اين گروه در كوههاي كلمرد كاهش مي‌يابد و اين اختلاف ضخامت و رخساره در اثرفعاليت گسل كلمرد است .

روند شمال خاورى نيمه شمالى اين گسل سبب شده تا نبوى (1355) چرخش و خميدگى آن را به رخداد کالدونى نسبت دهد، ولى براى خميدگى قسمت جنوبى آن پاسخى نيافته است. در حالى که، شواهد زمين‎شناسى، نشانگر خميدگى گسل کلمرد در طى حرکات کوهزايى سيمرين پيشين است.

در ناحيه شيرگشت رسوبات پرمين و ترياس دو سوى اين گسل همانند نيستند. در خاور گسل، رسوبات پرمين – ترياس دگرشکل شده و کم ضخامت‎ است، در حالى که در باختر گسل، رسوبات موردنظر ستبراى بيشترى دارد (روتنر و همکاران، 1968). در جنوب شيرگشت، در ناحيه کلمرد، وضع به گونه ديگر است و به نظر مي‎رسد که بلوک باخترى گسل به سمت شمال حرکت کرده و مقدار اين جابه‎جايى از 25 تا 40 کيلومتر برآورد مي‎شود.

در ناحيه کلمرد، شيب گسل حدود 75 تا 80 درجه به سمت باختر است و به نظر مي‎رسد بلوک باخترى به طرف خاور برگشتگى دارد.

در شمالي‎ترين قسمت، رسوبات آبرفتى کواترنرى به وسيله اين گسل بريده شده‎اند که نشانگر حرکات بسيار جوان آن است.

رخداد زمين‎لرزه 5 اکتبر 1933 (0/6 = Ms و 2/6 = mb) مي‎تواند در اثر عملکرد گسل کلمرد باشد زمين‎لرزه‎هاى 30/6/1939 (7/4 = mb)، 22/7/1991 (4= mb) و 26/8/1994 (4/4 = mb) در راستاى اين گسل به وقوع پيوسته‎اند و به نظر مي‎رسد پس‎لرزه 28/9/1978 زمين‎لرزه طبس با بزرگى 3/4 ريشتر ناشى از حرکت گسل کلمرد بوده است (قاسمى و همکاران، 1381).‎هاى 30/6/1939 (7/4 = mb)، 22/7/1991 (4= mb) و 26/8/1994 (4/4 = mb) در راستاى اين گسل به وقوع پيوسته‎اند و به نظر مي‎رسد پس‎لرزه 28/9/1978 زمين‎لرزه طبس با بزرگى 3/4 ريشتر ناشى از حرکت گسل کلمرد بوده است (قاسمى و همکاران، 1381).



گسل پشت‎بادام :

از گسل‎هاى قديمى (پرکامبرين) و ژرف و خميده ايران مرکزى است که در ايجاد فرابوم و فروبوم‎ها و تفکيک رخساره‎هاى ناحيه پشت‎بادام نقش داشته‎ است.

داراي روند شمال شرق - جنوب غرب است . در واقع از شمال غرب مثلث مركزي نيز محسوب مي شود . انتهاي شمالي آن به گسلة درونه مي‌پيوندد . گسل پشت بادام در طول خود داراي سازوكارهاي متفاوتي است بطوريكه هم معكوس و هم راستالغز عمل مي‌كند . حركت راستالغز آن گاهي راستگرد و در بعضي بخشها چپگرد بوده كه حركت پيچيده‌اي از اين گسل را بوجود آورده است . در باره حرکت افقى آن نمي‎توان دليلى ارائه کرد، ولى راستگرد بودن آن محتمل است.در طول گسل تغيير شكلهاي متعددي به چشم مي‌خورد كه حاكي از پيچيدگي عملكرد اين گسل در اين منطقه است . در طول گسل پشت بادام زون برشي خردشدة نسبتاً عريضي بوجود آمده كه كاني سازي‌هاي متعدد سرب و روي همچنين آهن را باعث شده است ( مشابه سرب و روي ناحية راونج ) . ‎توان دليلى ارائه کرد، ولى راستگرد بودن آن محتمل است.در طول گسل تغيير شكلهاي متعددي به چشم مي‌خورد كه حاكي از پيچيدگي عملكرد اين گسل در اين منطقه است . در طول گسل پشت بادام زون برشي خردشدة نسبتاً عريضي بوجود آمده كه كاني سازي‌هاي متعدد سرب و روي همچنين آهن را باعث شده است ( مشابه سرب و روي ناحية راونج ) .



گسل قم – زفره :

اين گسل روند شمال باخترى – جنوب خاورى دارد. يك گسل مركب با دو روند متفاوت است . بخش شمالي تـقريباً به موازات زاگرس ( N130 ) و بخش جنوبي ( از قم تا زفره ) تـقريباً داراي روند N165 است . اين گسل در واقع نوار نطنز - بزمان را قطع كرده . داراي سازوكار راستگرد بوده و موجب جابجايي پلكاني يا En- Echelon در نوار نطنز - بزمان شده است . در منطقة قم پيچش گسل به سمت غرب موجب برپايي ارتفاعات قم بر روي حوضة فروافتادة قم شده است . سازو كار گسلة قم بيشتر راستالغز راستگرد ولي با مؤلفة معكوس است نقشه‎هاى زمين‎شناسى موجود، گسل زفره را ادامه گسل تبريز نشان مي‎دهند که از 2 کيلومترى باختر شهرستان نطنز گذشته و تا جنوب زفره ادامه مي‎يابد ولى تصور مي‎شودکه تا باتلاق گاوخونى ادامه داشته باشد. اين گسل راستگرد قائم تا نزديک به قائم است که به طرف خاور خوابيدگى دارد و در ناحيه نطنز، سنگ‎هاى کرتاسه را به ميزان دو کيلومتر جابه‎جا کرده است (نبوى، 1355). به باور گروهى از زمين‎شناسان، اين گسل و گسل‎هاى موازى آن (گسل کاشان، گسل غرب اردستان، گسل ساوه) در پيدايش سنگ‎هاى آتشفشانى نوار اروميه – بزمان نقش مؤثرى داشته‎اند.





گسل ايندس :

اين گسل که با راستاى خمدار شمال باخترى – جنوب خاورى از 18 کيلومترى جنوب باخترى شهر ساوه مي‎گذرد يک گسل تنها نيست، بلکه از چند گسل موازى يکديگر تشکيل شده است.

گسل ايندس با درازاى بيش از 70 کيلومتر يکى از گسل‎هاى بنيادى گستره ساوه است که مرز ميان بلندي‎هاى جنوب باخترى ساوه و دشت ساوه را مي‎سازد. کارکرد اين گسل سبب زايش دشت و فرونشست دشت ساوه شده است.

گسل ايندس در بخش‎هايى از درازاى خود رسوبات آبرفتى کواترنر و پادگانه‎هاى کهن و جوان را به روشنى بريده و رويه‎هاى تخت سه گوش جوانى را ساخته است.

احتمــال مي‎رود که زميــن‎لرزه‎هـاى 19 دسامبـــر 1980 5.6, Ms = 5.8) (mb = و 22 دسامبــر 1980 (mb = 5.5, Ms = 5.2) سلفچگان به سبب جنبش گسل ايندس باشند (بربريان، b 1976).



گسل دهشير (نايين – بافت) :

اين گسل 350 کيلومترى (به احتمال 500 کيلومترى)، روند شمال شمال باخترى – جنوب جنوب خاورى و شيب نزديک به قائم دارد که از جنوب باخترى شهرستان نايين شروع و تا نزديک سيرجان ادامه مي‎يابد. از دهشير تا شهربابک، قسمتى از آميزه‎هاى افيوليتى ايران مرکزى در بخش باخترى آن و در طول بيش از 200 کيلومتر رخنمون دارد که ممکن است نشانگر مرز جنوب باخترى ريزقاره ايران مرکزى باشد.

از دهشير به طرف شمال، اين گسل تغيير جهت داده و تا نايين ادامه مي‎يابد (نبوى، 1355). تغيير جهت گسل دهشير، مديون گسل ديگرى به نام ندوشن – مروست است که در کفه ابرقو - سيرجان، سبب جابه‎جايى گسل دهشير شده است. ادامه جنوبى اين گسل روشن نيست ولى ممکن است تا فروافتادگى جازموريان و حتى مرز پاکستان ادامه داشته باشد.‎جايى گسل دهشير شده است. ادامه جنوبى اين گسل روشن نيست ولى ممکن است تا فروافتادگى جازموريان و حتى مرز پاکستان ادامه داشته باشد.

بريده شدن رسوبات کواترنرى به وسيله اين گسل، گوياى حرکات کواترنرى آن است. اگر چه شيب گسل نزديک به قائم دانسته شده ولى اين گسل با يک حرکت راستگرد، سبب جابه‎جايى رسوبات کرتاسه بالا به ميزان 50 کيلومتر شده است (عميدى، 1975). هيچ‎ کانون زمين‎لرزه‎اى بر روى اين گسل گزارش نشده، ولى رخداد زمين‎لرزه بسيار محتمل است (بربريان، b 1976).

اسامي متعدد آن ده شير يا نائين - بافت است . روند آن شمال غرب - جنوب شرق و تقريباً به موازات گسل اصلي زاگرس است . در طول اين گسل قطعاتي از افيوليت ملانژ ناحية ده شير - نائين يافت مي‌شود كه نشان‌دهندة فعاليت‌هاي متعدد گسل با سازوكارهاي متفاوت در طي دوران فعاليت گسله است . طوريكه در اوايل دوران دوم عملكرد گسله بصورت نرمال يا كششي بوده درحاليكه در اواخر دوران دوم فعاليت آن بصورت فشاري و در طول سنوزوئيك فشاري برشي معكوس و راستالغز راستگرد بوده است . شاخه هاي متعدد اين گسل در طي كواترنر فعاليت‌هاي چشمگيري از خود نشان داده‌ است . به عنوان مثال سيرچ – گلباف كه زمين لرزة سال 1362 ناحية گلباف را باعث شده است . به عقيدة حقي پور اين گسل موجب كانه‌زايي آهن در ايران مركزي شده است . بطوريكه معادن آهن بسياري همچون بافت ، گل گوهر ، چغارت ، چادرملو حاصل فعاليت قديمي اين گسل است .



گسل سروستان :

گسل بنيادى سروستان با راستاى شمال شمال باخترى – جنوب جنوب خاورى و درازاى نزديک به 100 کيلومتر در حدود 75 کيلومترى جنوب خاورى کرمان قرار دارد (شکل 9-9). گسل سروستان در دنباله زون گسلى گوک قرار گرفته به همراه آن پهنه لرزه‎خيزى را در اين بخش از ايران‎زمين به وجود آورده است (بربريان و همکاران، 1984).

گسل سروستان در بخش شمالى داراى شيب به سمت باختر جنوب باخترى بوده در راستاى خود سبب رانده شدن سنگ‎هاى پالئوسن (از سمت باختر) بر روى رسوبات آبرفتى کواترنر (در خاور) شده است. در بخش ميانى، رسوبات کواترنر و پهنه‎هاى رسى و نمکى به وسيله گسل بريده شده است. به سمت جنوب، گسل پس از بريدن سنگ‎هاى آتشفشانى – آذرآوارى ائوسن کوه‎هاى جبال‎بارز، وارد دشت شمالى جيرفت مي‎شود و رد آن کم و بيش در رسوبات آبرفتى کواترنر به چشم مي‎خورد.



گسل شهداد :

گسل فشارى شهداد، گسلى است کواترنر با راستاى خمدار شمال باخترى – جنوب خاورى که در 5/2 کيلومترى جنوب شهداد قرار دارد. اين گسل که کم و بيش مرز جنوب باخترى دشت لوت را تشکيل مي‎دهد، گسلى است جوان که در تمامى مسير خود رسوبات کواترنر را مي‎برد. شيب اين گسل به سمت جنوب باخترى بوده در مسير آن کنگلومرا، مارن و ماسه‎سنگ‎هاى قرمزرنگ و گچ‎دار ميوسن و رسوبات آوارى نئوژن (از سوى باختر و جنوب باخترى) بر روى رسوبات آبرفتى کواترنر دشت (در خاور و شمال خاورى) رانده شده‎اند (بربريان و همکاران، 1984).‎دهد، گسلى است جوان که در تمامى مسير خود رسوبات کواترنر را مي‎برد. شيب اين گسل به سمت جنوب باخترى بوده در مسير آن کنگلومرا، مارن و ماسه‎سنگ‎هاى قرمزرنگ و گچ‎دار ميوسن و رسوبات آوارى نئوژن (از سوى باختر و جنوب باخترى) بر روى رسوبات آبرفتى کواترنر دشت (در خاور و شمال خاورى) رانده شده‎اند (بربريان و همکاران، 1984).



گسل کوهبنان :

طول اين گسل تا 900 کيلومتر برآورد مي‎شود (شکل 9-8) و روند عمومى آن شمال باخترى – جنوب خاورى است و ممکن است ادامه جنوبى گسل کلمرد باشد. در شمال کوهبنان (شمال کرمان)، اين گسل ارتفاعات سنگى را از رسوبات آبرفتى جوان جدا مي‎کند. حرکت‎ اين گسل در کامبرين، پالئوزوييک، ترياس و پليو – پليستوسن آشکار است. نوع حرکت، تلفيقى از راستگرد و راندگى است و به نظر مي‎رسد که يک گسل معکوس پرشيب باشد که به طرف شمال خاورى شيب دارد. گسل کوهبنان رسوبات کواترنرى را بريده و مي‎توان آن را گسلى فعال تلقى کرد که با زمين‎لرزه‎ها و گسلش‎ جوان همراه است (بربريان،b 1976).



گسل جُرجافک :

گسل فشارى جُرجافک با راستاى شمال باخترى – جنوب خاورى و درازاى بيش از 130 کيلومتر در شمال باخترى کرمان قرار دارد. اين گسل داراى شيب به سمت جنوب باخترى بوده در بخش شمال باخترى سبب رانده شدن سنگ‎هاى کرتاسه (از سوى جنوب باختر) بر روى رسوبات آبرفتى کواترنر (در شمال خاورى) شده است. گسل در بخش‎هاى مرکزى و جنوب خاورى خود، سنگ‎هاى پرکامبرين پسين و پالئوزوييک کوه داوران را (از سمت جنوب باخترى) بر روى رسوبات کنگلومرايى پليوسن و آبرفت‎هاى کواترنر رانده است.

پهنه‎هاى به شدت خرد شده همراه با برش گسل، چشمه‎هاى آب و پرتگاه‎هاى گسلى (گاه به بلندى 100 متر) از ويژگي‎هاى اين گسل است.

ويژگي‎هاى مورفوتکتونيکى گسل جُرجافک که به روشنى رسوبات آبرفتى کواترنر را بريده است، لرزه‎زا بودن آن را به خوبى نشان مي‎دهد اما با اين حال، هيچ‎گونه داده لرزه‎خيزى از اين گسل به دست نيامده است.



گسل گلباف (گوک) :

اين گسل با طولى حدود 100 کيلومتر و روند شمال، شمال باخترى – جنوب جنوب خاورى از باختر بم تا باختر شهداد ادامه دارد و يکى از جنباترين ساختارهاى ناحيه است (شکل 9-9). در 23 سال گذشته دست کم 5 زمين‎لرزه متوسط تا بزرگ و ويرانگر (11/6/1981، 28/7/1981، 20/11/1898، 14/3/1998 و 18/11/1998) در گستره گلباف رويداده است. رويداد زمين‎لرزه پنجم دي‎ماه 1382 در جنوب سامانه گسلى گلباف مي‎تواند هشدارى براى رويداد زمين‎لرزه آتى در بخش جنوبي‎تر اين سامانه گسلى باشد (قرشى و همکاران، 1382).



گسل نايبند ( گسل نايبندان ) :

گسل نايبند يکى از گسل‎هاى بنيادى و کهن ايران است که بلوک لوت (در خاور) را از بلوک طبس (در باختر) جدا مي‎کند ، اين گسل با طولى نزديک به 600 کيلومتر، در يک راستاى شمالى – جنوبى، از منطقه بشرويه در خاور کوه‎هاى شترى آغاز و تا منطقه‌ بم در جنوب شرق کرمان امتداد مي‎يابد. برخى زمين‎شناسان بر اين باورندکه دو گسل نايبند و ميناب، گسل واحدى بوده‎اند که در نتيجه تأثير گسل زاگرس، نسبت به يکديگر جابه‎جا شده‎اند، ولى شاهد معتبرى براى اين ديدگاه وجود ندارد.

به دليل روند شمالى – جنوبى، اين گسل از جمله گسل‎هاى کاتانگايى به شمار مي‎آيد. شواهد ريخت‎زمين‎ساختى موجود نشان مي‎دهد که شمالي‎ترين بخش اين گسل، سبب پايين افتادگى کوير بجستان و کوير بشرويه شده و بخش ميانى، آن در شکل‎گيرى کوه‎هاى شترى و فراخاست بعدى آن نقش اساسى داشته است (نبوى، 1355).‎زمين‎ساختى موجود نشان مي‎دهد که شمالي‎ترين بخش اين گسل، سبب پايين افتادگى کوير بجستان و کوير بشرويه شده و بخش ميانى، آن در شکل‎گيرى کوه‎هاى شترى و فراخاست بعدى آن نقش اساسى داشته است (نبوى، 1355).

يکى از ويژگي‎هاى گسل نايبند، هدايت گدازه‎هاى ماگمايى به سطح زمين است. در خاور طبس، اين گدازه‎ها از نوع نيمه عميق داسيتى هستند که به زمان پالئوژن نسبت داده شده‎اند ولى در جنوب کفه طبس و ناحيه راور، آتشفشان‎ها به سن کواترنرى، از نوع روانه‎هاى بازالتى هستند

نحوه جابه‎جايى اين گسل چندان روشن نيست. جدا از پايين افتادگي‎هاى قائم، در ناحيه طبس و کوه‎هاى راور (شمال کرمان) شواهدى از يک حرکت راستگرد گزارش شده است (مهاجر اشجعى و همکاران، 1975). مقدار جابه‎جايى افقى ياد شده به خوبى روشن نيست ولى در ناحيه نايبند، حدود 100-50 کيلومتر برآورد مي‎شود. جابه‎جايى در نهشته‎هاى آبرفتى جوان، نشانه فعاليت جوان اين گسل است و زمين‎لرزه ويرانگر تابستان 1357 طبس نيز مؤيد حرکت در طول يکى از شاخه‎هاى فرعى و ناشناخته گسل نايبند است.

گسل نايبند ، مجموعه‌اي مركب از تعداد زيادي گسله مي‌باشد كه در حد غربي پهنة لوت و حد شرقي مثلث مركزي جاي دارد . سازوكار آن بيشتر راستالغز راستگرد است و موجب دگرريختي شديد بين دو ايالت ساختاري لوت و مثلث مركزي شده است . شيب گسلة نايبند نسبتاً زياد ( حدود 80 درجه ) مي‌باشد. لذا در طول اين گسل چشمه‌هاي گسلي زيادي كه اكثراً آبگرم هستند ( چشمة آبگرم ديگ رستم ) ديده مي‌شود . روند رشته كوههاي اطراف اين گسل‌ها نيز بيشتر شمالي جنوبي است ( از جمله ازبك‌كوه ) . يكي از گسلهاي قديمي پوستة ايران محسوب مي شود كه قديمي ترين فعاليت آن پركامبرين است . بطوريكه در دو طرف اين گسل تغييرات عمده‌اي از وضعيت مجموعه‌هاي سنگي زمين ساختي پي سنگ همچنين تشكيل حوضه‌هاي رسوبي قابل شناسايي است . در بخش شمالي به شاخه‌هاي متعددي تقسيم مي شود كه به دو گسل كوير و چاپدوني متصل مي‌گردد .

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و هفتم دی ۱۳۸۸ | 

 

» گسل‌هاى زاگرس ایران

 



» راندگى اصلى زاگرس ( Main Zagros thrust)

» گسل دورود

» گسل نهاوند

» گسل گارون

» گسل صحنه

» گسل مرواريد

» گسل پيرانشهر

» گسل کازرون

» گسل دنا (دينار)

» گسل ميناب (گسل زندان)

» گسل اردَل

» گسل زردکوه

» گسل آغاجارى

» گسل مارون





راندگى اصلى زاگرس ( Main Zagros thrust):

راندگى اصلى زاگرس از شمال بندرعباس تا ناحيه مريوان، در طول 1350 کيلومتر امتداد دارد. در ناحيه مريوان اين گسل وارد خاک عراق مي‎شود و بار ديگر به ناحيه سردشت مى‌رسد و از سردشت وارد خاک ترکيه مى‌شود. نخستين بار ريچـاردسون و ليس از آن به عنـوان زون راندگـى نام بردند. گانسر (1960) آن را خط راندگى اصلىMain thrust line ناميده است.

اين مسير گسلى در اواخر پرکامبرين و در اثر کوهزايى کاتانگايى شکل گرفته و از آن به بعد در شکل‎گيرى حوضه زاگرس و در تغييرات ساختارى و رخساره‌اى طرفين خود مؤثر و کنترل کننده بوده است.گسل زاگرس اثر چشم‎گيرى در لرزه‎خيزى ايران دارد و در حال حاضر، به ويژه بخش شمال باخترى آن و يا گسل‌هاى منطبق بر اين زون شکستگى، فعاليت جوان داشته و لرزه‌خيزى تاريخى و ثبت شده دارنــد.

به عقيدة ريكو ( 1975 ) تراست زاگرس از دوبخش تراست اصلي و تراست جوان اصلي تشكيل شده است كه به موازات هم هستند و گاهي اين دو گسل به هم متصل مي شوند . از شمال تنگة هرمز شروع شده و با روند شمال غرب - جنوب شرق از بخشهاي غربي ايران از ايران خارج مي‌شود و به گسلة آناتولي متصل مي‌گردد . حدود 1200 كيلومتر طول دارد و زاگرس مرتفع يا سنندج - سيرجان را از پوستة عربستان جدا مي‌كند راستاى گسل زاگرس از مرز ترکيه تا خاور حاجي‎آباد بندعباس، شمال باخترى – جنوب خاورى (N130E) است ولى در اين پهنه، پيچش مي‎يابد. از اين مکان به سمت جنوب، گسل زاگرس با درازاى 250 کيلومتر داراى روند شمال باخترى – جنوب خاورى (N170E) است. اين بخش از گسل زاگرس به نام‎هاى خط عمان، گسل زندان و يا گسله ميناب نيز ناميده شده است.

سازوکار گسل زاگرس راندگى – فشارى است. شيب گسل در بخش با راستاى N130E، به سمت شمال خاورى (رانده شدن ايران مرکزى بر روى زاگرس) و در بخش N170E به سمت خاور شمال خاورى (رانده شدن مکران بر روى زاگرس) است. گسل جوان زاگرس يك گسل معكوس راستالغز راستگرد است كه شيب آن نيز به سمت شمال شرق است . حدفاصل اين دو گسل يك زون برشي مرتفع و شديداً خردشده وجود دارد كه زاگرس مرتفع است . در طول گسلة زاگرس تغيير شيب‌هاي زيادي به چشم مي‌خورد بطوريكه از حد 80 درجه تا حدود تراست يعني Nape در طول اين گسل ديده مي‌شود .

گسل زاگرس اصلي بصورت تراستي عمل كرده و از پركامبرين فعاليت داشته ولي گسل جوان بعد از برخورد و بسته شدن نـئـوتـتـيـس در منطقه شكل گرفته و روند عمدة آن N130 است . شيب گسلة زاگرس در بخشهاي سطحي و تحتاني با يكديگر متفاوت است بطوريكه اين گسل در مناطق عميق حالت قاشقي دارد، به شكلي كه زاگرس در مناطق پي سنگ حالت افقيِ Nape را بخود مي‌گيرد . عملكرد اين گسل باعث شده استيل دگرشكلي پي سنگ و پوشش فانرئوزوئيك متفاوت باشد . به عبارتي مرز بين فانرئوزوئيك و پي سنگ يك زون دكورمان يا D-pach Zone بوجود مي آورد كه منجر به شكل گيري پهنة چين خوردة زاگرس مي‌شود .

يكي از مهمترين وقايع كوهزايي آلپي كه باعث برخورد ورقة عربي به ايران شده است در اين گسل اتفاق افتاده است . باقيمانده‌هاي پوستة اقيانوسي نـئـوتـتـيـس را در نواحي ني‌ريز، كرمانشاه و حاجي آباد مي‌توان ديد كه نشان‌دهندة جايگزين شده پوستة اقيانوسي بر روي پوستة قاره‌اي در طي يك رخداد تكتونيكي است . مطالعات برو و ريکو (1971)، نشان مى‌دهد که راندگى اصلى زاگرس يک شکستگى تنها نيست، بلکه در حقيقت دو گسل راندگى اصلى است که گاه با هم موازى بوده و گاه بر هم منطبق شده. ولى، گاهى نيز به طور قابل ملاحظه‌ از يکديگر دور مي‎شوند. از نظر زمان پيدايش، دو گسل تا حدى با يکديگر تفاوت‌ دارند. گسل قديمي‎تر که در جنوب باخترى قرار دارد، يک گسل معکوس کم شيب و مشخص‌کننده حد جنوب باخترى ايران مرکزى و زاگرس است. اين گسل جابه‎جايى افقى حدود 40 کيلومتر دارد. گسل جوان‎تر به سمت شمال خاور شيب زياد دارد و يک گسل معکوس با زاويه نزديک به قائم و با مؤلفه راستگرد است. مشاهدات زمين‌شناسى حرکت راستگرد اين گسل را تأييد مي‎کند و به احتمال همين حرکات موجب جابه‎جايى سنگ‌هاى تبخيرى در زاگرس بوده است. به گونه‎اى که سنگ‌هاى مذکور که به طور عملى بايد در حوضه تبخيرى پرکامبرين در امتداد قطر – کازرون تشکل يافته باشند، امروزه در زردکوه بختيارى يعنى 200 تا 300 کيلومتر دورتر قرار دارند. گسل (هـاى) جـوان منطبق بر گسل اصلى زاگرس را چالنکو و بـرو (1974) به نام گسل اصلى عهد حاضرMain Recent fault خوانده‌اند که منطبق بر گسل قديمى است. اين گسل، يک ساختار تنها نيست بلکه زون باريکى از قطعات گسل منفــرد و مجزا و به طور عمومى راستگرد است و طرح همپوشان en echelon دارد. از جنوب خاورى به شمال باخترى، قطعات گسل اصلى عهد حاضر عبارتند از گسل دورود، گسل نهاوند، گسل گارون (قارون)، گسل صحنه، گسل مرواريد و گسل پيرانشهر.

گسل اصلى عهد حاضر، داراى فعاليت لرزه‌خيزى بالايى است و بسيارى از زلزله‌هاى عهد حاضر در امتداد آن صورت گرفته است و حرکات کواترنرى اين گسل از نوع امتداد لغز راستگرد است که با تغيير شکل رسوبات کواترنر همراه است. شرح مختصر بخش‌هاى گوناگون گسل اصلى عهد حاضر به شرح زير است.(بربريان، b 1976).





گسل دورود :

داراى روند عمومى شمال ْ315 و به طول تقريبى 100 کيلومتر است که از جنوب دورود تا حوالى بروجرد امتداد دارد. آخرين حرکت نسبت داده شده به اين گسل مربوط به زلزله مخرب سيلاخور در سال 1909 است.



گسل نهاوند :

در دنباله گسل دورود است که از 55 کيلومترى باختر بروجرد تا شمال باخترى نهاوند، در يک راستاى شمال 320 درجه، امتداد دارد. اين گسل از چند قطعه مجزا تشکيل شده که خود نام‌هاى جداگانه دارند.



گسل گارون :

به موازات گسل نهاوند و در فاصله تقريبى 10 کيلومترى جنوب باخترى آن قرار دارد. اين گسل که در حاشيه جنوب باخترى دشت نهاوند قرار دارد رسوبات آبرفتى کواترنر را از سنگ‌هاى دگرگونه گارون جدا مى‌کند. حرکات جوان اين گسل، همانند گسل نهاوند، با تغيير شکل رسوبات کواترنر و به ويژه زمين‌لرزه 1958 نهاوند به اثبات رسيده است.



- گسل صحنه:

گسل صحنه با طول نزديک به 100 کيلومتر، در يک روند N295 E تا N300 E دو گسل گارون و گسل مرواريد را به يکديگر وصل مى‌کند. چالنکو اين گسل را به سه قطعه جنوب خاورى، مرکزى و شمال باخترى تقسيم نموده است.



گسل مرواريد :

بخشى از گسل اصلى عهد حاضر است که در منطقه کامياران قابل رؤيت است. امتداد آن N315-310 است. در نزديکى کامياران، اين گسل يک توده بازيک بزرگ را محدود کرده است که در امتداد گسل آلتراسيون هيدروترمال توسعه گسترده دارد. خش لغزهاى سطح گسل گوياى حرکات بسيار جوان آن است.



گسل پيرانشهر :

نخستين بار افتخارنژاد (1973) اين گسل را به نام گسل پيرانشهر ناميد. داراى روند شمال باخترى – جنوب خاورى است که مرمرهاى ژوراسيک – کرتاسه را در جنوب باخترى از آبرفت‌هاى کواترنر در شمال خاورى جدا مى‌کند. چالنکو و برو (1974) اين گسل را قطعه شمال باخترى گسل اصلى عهد حاضر دانسته‌اند. زمين‎لرزه‌هاى متعددى از سال 1964 تاکنون بر روى اين گسل ثبت شده است.



گسل کازرون :

گسل شمالى - جنوبى کازرون در 15 کيلومترى باختر اين شهرستان قرار دارد. طول آن 450 کيلومتر برآورد شده و گسلى است پى‌سنگى و قديمى که ضمن کنترل مرز باخترى حوضه نمکى هرمز، بر رسوبات زاگرس نيز اثرگذار بوده به گونه‌اى که ساختارهاى زاگرس را با جهت راستگرد خميده و جابه‎جا کرده است. در استان فارس، اين خمش بسيار چشم‎گير است.شواهد نشان مي‎دهد که گسل کازرون با روند به تقريب شمالى – جنوبى و يا شمال شمال باخترى – جنوب جنوب خاورى داراى حرکت راستگرد جزيى (راستالغز راستگرد) است. براى نمونه روندهاى زمين‌ساختى، در شمال خليج فارس نشان مى‌دهد که خط مرزى سکوى عربستان و واحد زاگرس به وسيله اين گسل در جهت راستگرد جابه‎جا شده است. به ظاهر اين گسل مرز باخترى گسترش حوضه تبخيرى پرکامبرين پسين – کامبرين ايران را تشکيل مى‌دهد و در طول آن دو گنبد نمکى رخنمون دارد. (اسفنديارى و برزگر، 1358).

نبود داده‎هاى ريزلرزه‎اى و کمبود کانون زلزله نشانگر عدم فعاليت جديد اين گسل است، اما زمين‎زلزله‌هاى ژانويه 1967 و اکتبر 1971 در بخش جنوبى گسل کازرون، نشانگر فعاليت بخشى از گسل کازرون در دوره کواترنرى است (بربريان، b 1976) .

اصطلاحاً به آن قطر - كازرون هم مي‌گويند . موجب جدايش زاگرس به دو بخش شرقي و غربي شده است . اصطلاحاً به آن خط كازرون نيز مي‌گويند . به عقيدة مَكِنزي اين گسل تا کشور قطر ادامه دارد . بررسي ژئوفيزيكي نشان داده كه اين گسل عميق بوده و تا زير زاگرس ادامه دارد . فعاليت آن مربوط به پركامبرين نيز مي‌گردد بطوريكه در آن زمان محدود كنندة بخش شرقي زاگرس بوده است . آنگونه كه در نقشه هاي زمين شناسي ديده مي‌شود حد بين گسل كازرون و ميناب منطقه‌اي است كه بيشترين رخنمون گنبدهاي نمكي را دارد . بر اين اساس نتيجه گيري شده كه طي كامبرين پلات‌فـورم ايران در طول گسله‌هاي شمالي جنوبي بصورت بلوكهاي گسلي در آمده كه اين بلوكهاي گسلي تشكيل هورست و گرابن‌هايي را داده‌اند . كه اينها تغيـيرات عمق حوضه‌هاي رسوبي را موجب شده‌اند . لذا تغييرات رخساره‌اي در اطراف اين گسل ديده مي‌شود . همچنين در اثر فعاليت اين گسل واحدهاي مختلف رخساره‌اي زاگرس در فارس، لرستان و كردستان با هم متفاوت هستند . علاوه بر رخساره، تغيير در ضخامت واحدهاي مختلف نيز صورت گرفته است . براي مثال ضخامت آسماري در فارس بيشتر ولي در بخش غربي و شمالي زاگرس كمتر و متفاوت است .





گسل دنا (دينار) :

گسل دنا با راستاى شمال شمال باخترى و شيب به سمت خاور شمال خاورى يکى از گسل‌هاى اصلى زاگرس است که بيش از يکصد کيلومتر طول دارد و طرفين خود را به دو بخش با ويژگي‎هاى زمين‎ساختى، لرزه‎زمين‎ساختى و ريخت‎شناسى متفاوت تقسيم کرده است.

در نقشه ژئوفيزيک هوايى، ژرفاى پى‌سنگ مغناطيسى در بخش باخترى گسل دنا حدود ده هزار متر و در بخش خاورى آن، بين 1 تا 5 هزار متر زير سطح درياست. بدين‎سان نتيجه شده است که بخش خاورى اين گسل، به همراه پى‌سنگ، به صورت فرابوم بالا آمده است.

گسل دنا، يکى از شکستگي‎هاى اصلى در پى سنگ پرکامبرين زاگرس است که با فعاليت‌هاى بعدى خود، در مواردى بر رسوبات زاگرس تأثير گذاشته است. بدين‎سان که رسوبات زاگرس را در مناطقى قطع و در مناطقى باعث پيچش و تغيير راستاى اين رسوبات و ساختار‌هاى آنها شده است.اطلاعات ژئوفيزيک هوايى مغناطيسى بخش جنوبى گسل دنا را به صورت دو شاخه نشان مى‌دهد. يکى از شاخه‌ها به طرف جنوب مي‎رود و در امتداد خط کازرون قرار مى‌گيرد، شاخه ديگر به سوى جنوب شرق و شيراز مى‌رود. زون گسلى دنا در انتهاى شمالى خود يعنى جايى که به گسل بزرگ زاگرس نزديک مى‌شود نيز شاخه شاخه مي‎شود و به سمت شمال باختر متمايل مي‎شود. در ضمن اطلاعات ژئوفيزيکى گسل مهم ديگرى را در امتداد شمالى گسل دنا نشان مي‎دهد که تا درياى خزر ادامه دارد.با بررسي‎ نقشه‎هاى زمين‎شناسى، عکس هوايى و تصويرهاى ماهواره‎اى چنين به نظر مي‎رسد که گسله دنا افزون بر جنبش فشارى، داراى جنبش راستالغز از گونه راستبر مهمى نيز است. اين جنبش، سبب پيچش و کشش پوزه رشته شمالى کوه دنا شده و احتمال مي‎رود کوه هزاردره و چرو ادامه جابه‎جا شدگى کوه دنا به صورت راستبر باشد.از ويژگي‎هاى مهم زمين‎شناسى گسل دنا، بيرون‎زدگى شمارى گنبد نمکى در درازاى آن است. در مسير اين گسل، در بخش باخترى کوه دنا، سازندهاى زاگون و لالون (کامبرين) بر روى سنگ‎هاى کرتاسه رانده شده‎اند (ستوده‎نيا، 1975). در گستره شمال کوه دنا، در دامنه باخترى کوه دره‎بادامى و کوه کمانه سنگ‎هاى کرتاسه بر روى دشت و يا سازند بختيارى (پليوسن) رانده شده‎اند (بربريان و قرشى، 1365).‎شناسى، عکس هوايى و تصويرهاى ماهواره‎اى چنين به نظر مي‎رسد که گسله دنا افزون بر جنبش فشارى، داراى جنبش راستالغز از گونه راستبر مهمى نيز است. اين جنبش، سبب پيچش و کشش پوزه رشته شمالى کوه دنا شده و احتمال مي‎رود کوه هزاردره و چرو ادامه جابه‎جا شدگى کوه دنا به صورت راستبر باشد.از ويژگي‎هاى مهم زمين‎شناسى گسل دنا، بيرون‎زدگى شمارى گنبد نمکى در درازاى آن است. در مسير اين گسل، در بخش باخترى کوه دنا، سازندهاى زاگون و لالون (کامبرين) بر روى سنگ‎هاى کرتاسه رانده شده‎اند (ستوده‎نيا، 1975). در گستره شمال کوه دنا، در دامنه باخترى کوه دره‎بادامى و کوه کمانه سنگ‎هاى کرتاسه بر روى دشت و يا سازند بختيارى (پليوسن) رانده شده‎اند (بربريان و قرشى، 1365).‎هاى کرتاسه رانده شده‎اند (ستوده‎نيا، 1975). در گستره شمال کوه دنا، در دامنه باخترى کوه دره‎بادامى و کوه کمانه سنگ‎هاى کرتاسه بر روى دشت و يا سازند بختيارى (پليوسن) رانده شده‎اند (بربريان و قرشى، 1365).



گسل ميناب :

در ناحيه ميناب دو واحد زمين‌ساختى – رسوبى زاگرس و مکران در مجاورت يکديگر قرار مى‌گيرند. مرز جدايى اين دو واحد، منطبق بر گسلى است که به نام رسوبات فليشى اوليگوسن – ميوسن پاکستان، «گسل زنــدان» ناميده شده است. ولى، امروزه از آن به عنــوان گسل ميناب ياد مى‌شود اين گسل داراي روندي شمالي جنوبي بوده و در شمال تنگة هرمز جدا كنندة ايالات ساختاري زاگرس از مكران است . گسل ميناب يك گسل راستالغز راستگرد است كه در آن در اثر فعاليت‌هاي دگرشكلي در دو طرف گسل تغيير روند محورهاي چين‌خوردگي در زاگرس و مكران ديده مي‌شود . از قديمي‌ترين گسل‌هاي ايران محسوب شده كه سن آن را به پركامبرين نسبت مي‌دهند . به عقيدة اشتوكلين اين گسل ادامة ساختار شمالي جنوبي ايران است كه موجب شده دركامبرين رسوبات سري هرمز در شرق آن برجاي گذاشته نشود . اصطلاحاً شكستگي شمالي جنوبي ميناب كه در تنگة هرمز واقه شده را ادامة گسل نايبند مي‌دانند و تحت عنوان خط عمان در زمين شناسي ايران بيان مي‌كنند . در برخي نظريات ادامه اين شكستگي را حتي تا ماداگاسكار مي‌كشانند . همچنين در برخي از نظريات گسلة ميناب را يك گسلة ترانس كارنت دانسته كه ادامة آن يك گسلة ترانسفورمي در پوستة اقيانوسي عمان است و يا به عبارتي ترانس‌كارنتي است كه باقيماندة يكي از گسل‌هاي ترانسفورم در پوستة اقيانوسي نئوتتيس محسوب مي‌شود . دوگانگي رسوبات كامبرين در دو طرف آن نشان‌دهندة فعال بودن آن در آن زمان است .

گسل ميناب، که بخشى از خط اورال – عمان – ماداگاسکار (فورون، 1941) مى‌باشد، يک گسل امتداد لغز راستگرد است که مرز بين صفحه قاره‌اى زاگرس و پوسته اقيانوسى عمان را تشکيل مى‌دهد که اثر آن را در طول 300 کيلومتر مي‎توان دنبال کرد.

با توجه به داده‌هاى زمين‌شناسى، تفسير عکس‌هاى هوايى، داده‌هاى لرزه‌شناسى، باور بر آن است که زون گسلى ميناب، امتداد لغز است و بلوک خاورى آن به سوى جنوب حرکت کرده است.

به عقيده فالکن (1967)، حرکت افقى راستگرد به احتمال در کرتاسه پسين – ترشيرى پيشين صورت گرفته است. اما، وجود گنبدهاى نمکى در زاگرس و خليج فارس و نبود آنها در ناحيه مکران، سبب شده تا بعضى از زمين‌شناسان، سن اين گسل را 500 ميليون سال بدانند.

لازم به ياد‌آورى است که در حال حاضر، حرکت در طول اين گسل از نوع رورانده است و از اوايل کواترنرى حرکت امتداد لغز نداشته است. (قرشى، 1363).



گسل اردَل :

گسل اردَل با درازاى حدود 150 کيلومتر، شيب به سمت شمال خاورى و راستاى باخترى – جنوب خاورى، به موازات راندگى زاگرس در گستره اردَل – ناغان قرار دارد. سازوکار اين گسل فشارى بوده در مسير آن سازندهاى پالئوزوييک همراه با گروه کرتاسه بنگستان (از شمال خاورى) بر روى دشت و سنگ‎هاى کرتاسه (در جنوب باخترى) رانده شده‎اند. در شمال باخترى اردَل در درازاى گسل اردَل، چند گنبد نمکى بيرون‎زدگى دارد.

کانون مهلرزه‎اى زمين‎لرزه‎هاى سال 1666، 1880، 1922، 1985 و 1977 ميلادى در راستاى گسل اردَل قرار دارند ولى همبستگى اين زمين‎لرزه‎ها با جنبش گسل اردَل روشن نيست. بررسى گسل اردَل در زمان رويداد زمين‎لرزه‎هاى سال 1977 ميلادى ناغان هيچگونه جنبشى را در راستاى آن نشان نداده است (بربريان و نبوى، 1977).



گسل زردکوه :

گسل زردکوه با سازوکار فشارى، راستاى شمال باخترى – جنوب خاورى و شيب به سمت شمال خاورى، به موازات جنوبى گسل اردل قرار دارد. رودخانه بازفت در مسير گسل زردکوه و به موازات جنوب باخترى آن جريان دارد.

در مسير گسل زردکوه سنگ‎هاى کامبرين و اردويسين از سمت شمال خاورى بر روى سازند بختيارى (در جنوب باخترى) رانده شده‎‎اند (ستوده‎نيا، 1975). گسل زردکوه با درازاى دست‎کم 130 کيلومتر، بخشى از مرز ميان بلند زاگرس و زاگرس چين‎خورده را تشکيل مي‎دهد.



گسل آغاجارى :

اين گسل نوعى راندگى به درازاى نزديک به 150 کيلومتر است که روند شمال باخترى – جنوب خاورى دارد و در اثر عملکرد آن، تاقديس آغاجارى و تاقديس پازنان بر روى دشت آبرفتى آغاجارى رانده شده‎اند.



گسل مارون :

گسل مارون در شمال باختر گسل آغاجارى و در کمربند زاگرس چين‎خورده قرار دارد. طول آن نزديک به 50 کيلومتر است و روند NW-SE دارد. سازوکار گسل مارون از نوع راندگى است که در اثر عملکرد آن تاقديس مارون به روى دشت مجاور رانده شده است.







گسل‎هاى خاور و جنوب خاورى ايران



» گسل نهبندان

» گسل بشاگرد

» گسل هريرود





گسل نهبندان :

نام اين گسل از شهرستان نهبندان، در 250 کيلومترى شمال زاهدان گرفته شده است. در اين ناحيه، چند گسل کم و بيش موازى با روند عمومى شمالى – جنوبى وجود دارد ولى چرخش پايانه شمالى به سوى باختر و پايانه جنوبى به سمت خاور سبب شده تا نسل‎هاى مختلف راندگى بر روى اين سيستم امتداد لغز سوار باشند. مركب از يكسري گسلة شمالي جنوبي است كه در بخش جنوبي و شمالي به دليل تغيير در جهت راستاي شاخه‌هاي فرعي ، گسل روند شمال غرب - جنوب شرق مي‌يابد . اين روند فرعي را در ناحية نصرت آباد زاهدان بخوبي مي‌توان شناسايي كرد . گسلة گيوة سهل آباد و آهنگران از شاخه‌هاي فرعي اين گسل محسوب مي‌شوند . گسلة نِه مرز ايالات ساختاري سيستان و لوت را تشكيل مي دهد . حركت اصلي آن برشي راستگرد است اما مي‌‌توان در شاخه‌هاي فرعي حركت چپ‌گرد را نيز اندازه‌گيري كرد . گسلة نهبندان موجب بريدگي رسوبات كواترنر، پيدايش چشمه‌هاي گسلي و زمين لغزش‌هاي متعدد در عهد حاضر شده كه نشانگر فعال بودن گسل مي‌باشد . به همين خاطر و همچنين بدليل فعاليت همزمان با گسله هريرود نقش عمده‌اي در كانسار زايي منطقة سيستان داشته است . از جمله ايجاد منيزيت، پونتيت، آزبست، مس، ليونتيت و كانسارهاي مشابه . فعاليتهاي قديمي گسل مشخص نبوده ولي احتمالاً به شروع پركامبرين نسبت مي‌دهند . بطور كلي از اوايل مزوزوئيك اين گسله نقش عمده‌اي در تكوين زمين شناسي و دگرشكلي منطقة شرق ايران داشته است.

دو گسل عمده اين مجموعه گسلى، به نام گسل خاور «نـه» گسل باختر «نـه» نامگذارى شده‎اند. در ناحيه خونيک (جنوب نهبندان)، اين دو گسل به يکديگر مي‎رسند و به صورت يک گسل امتداد لغز واحد، به سمت جنوب ادامه مي‎يابد، ولى در 50 کيلومترى شمال نصرت‎آباد، اين گسل بار ديگر دو شاخه شده و به سمت جنوب، به تدريج از هم دور مي‎شوند. به شاخه جنوب خاورى که جداکننده افيوليت خاور ايران از بلوک لوت است «گسل نصرت‎آباد» و به شاخه جنوب باخترى، که تا شمال آتشفشان‎هاى بزمان ادامه دارد «گسل کهورک» نام داده شده است (درويش‎زاده، 1380).

قديمي‎ترين سنگ‎هاى متأثر از گسل نهبندان، سنگ‎هاى دگرگونى پالئوزوييک – ترياس بلوک لوت هستند و در نتيجه سن اين گسل، قديمي‎تر از ترياس است و به احتمال از زمان پرکامبرين فعاليت داشته است ولى در زمان مزوزوييک به يک جدايش درون قاره‎اى تتيس جوان تبديل شده است. به گونه‎اى که در شکل‎گيرى حوضه فليشى و جايگيرى پوسته اقيانوسى خاور ايران، نقش اساسى داشته ولى در حال حاضر زميندرز خاور ريزقاره ايران مرکزى را تشکيل مي‎دهد. بُرش رسوب‎هاى کواترنرى، نشانه حرکت‎هاى جوان اين گسل است. کانون زمين‎لرزه 1928 نهبندان بر روى اين گسل قرار دارد. ويرانى سال 1370 شهرستان نهبندان و روستاهاى شورک، سهل‎آباد و 000 مربوط به آخرين حرکت گسل نهبندان است (بربريان، b 1976).



گسل بشاگرد :

نام اين گسل از کوه‎هاى بشاگرد در جنوب فروافتادگى جازموريان گرفته شده است. در اين ناحيه، دسته‎اى گسل طولى با روند تقريبى خاورى – باخترى وجود دارد. يکى از دراز‎ترين آنها گسل بشاگرد است که از کهنوج (شمال خاورى بندرعباس) شروع و ممکن است تا مرز پاکستان ادامه يابد. شايد اين گسل، ادامه‎اى از گسل اصلى زاگرس باشد، ولى مسئله دوگانگى سن سنگ‎هاى افيوليتى موجود در امتداد اين دو گسل، اين ديدگاه را پرسش‎آميز مي‎سازد. به ويژه آنکه، روند خاورى – باخترى گسل بشاگرد با روندهاى شناخته شده پرکامبرين ايران يکى نيست. در واقع يك سيستم گسلي مركب است كه از تعداد زيادي گسلة موازي و تعدادي زون شديداً خرد شده تشكيل شده است . نام ديگر آن گسل قصر قند است . اكثر شاخه هاي فرعي آن بصورت معكوس عمل مي‌كند و شيب آن به طرف شمال است . مرز بين دو ايالت ساختاري سيستان و مكران است . ادامة اين گسل در بخش غربي به گودال جازموريان مي رسد . به عقيدة برخي محققين اين گسل گودال را نيز قطع مي‌كند . در طول شاخه هاي فرعي اين گسل ، بيشتر در بخشهاي شمالي مكران ، افيوليت ملانژها بر روي فيليش‌هاي كواترنر رانده مي‌شود . مولفة ديگر اين گسل راستگرد است . يكي از گسله هاي فعال ايران محسوب شده طوريكه كانون تعداد زيادي از زمين لرزه‌هاي امروزي بر روي اين گسله قرار گرفته‌اند . حد شرقي اين گسل در داخل خاك پاكستان به گسل چمن منتهي مي شود . حد غربي آن در گودال جازموريان مدفون شده و قابل تشخيص نيست .‎اى از گسل اصلى زاگرس باشد، ولى مسئله دوگانگى سن سنگ‎هاى افيوليتى موجود در امتداد اين دو گسل، اين ديدگاه را پرسش‎آميز مي‎سازد. به ويژه آنکه، روند خاورى – باخترى گسل بشاگرد با روندهاى شناخته شده پرکامبرين ايران يکى نيست. در واقع يك سيستم گسلي مركب است كه از تعداد زيادي گسلة موازي و تعدادي زون شديداً خرد شده تشكيل شده است . نام ديگر آن گسل قصر قند است . اكثر شاخه هاي فرعي آن بصورت معكوس عمل مي‌كند و شيب آن به طرف شمال است . مرز بين دو ايالت ساختاري سيستان و مكران است . ادامة اين گسل در بخش غربي به گودال جازموريان مي رسد . به عقيدة برخي محققين اين گسل گودال را نيز قطع مي‌كند . در طول شاخه هاي فرعي اين گسل ، بيشتر در بخشهاي شمالي مكران ، افيوليت ملانژها بر روي فيليش‌هاي كواترنر رانده مي‌شود . مولفة ديگر اين گسل راستگرد است . يكي از گسله هاي فعال ايران محسوب شده طوريكه كانون تعداد زيادي از زمين لرزه‌هاي امروزي بر روي اين گسله قرار گرفته‌اند . حد شرقي اين گسل در داخل خاك پاكستان به گسل چمن منتهي مي شود . حد غربي آن در گودال جازموريان مدفون شده و قابل تشخيص نيست .

گفتنى است که همانند ديگر گسل‎هاى همزاد و همروند (گسل‎هاى فنوج، جنوب جازموريان و 000)، گسل طولى بشاگرد دست کم در زمان شکل‎گيرى پهنه ساختارى – رسوبى مکران (مزوزوييک) به وجود آمده، ابتدا از نوع گسل نرمال بوده ولى پس از آغاز فرورانش پوسته اقيانوسى عمان و تشکيل منشورهاى برافزايشى به راندگي‎ رو به شمال تبديل شده‎ است.





گسل هريرود( گسل گيلمرد ) :

مرز شرقي ايالات ساختاري سيستان، بينالود و كپه داغ از ايران مركزي را تشكيل مي دهد . روند شمالى – جنوبى و حدود 800 تا 1200 كيلومتر طول داشته و موجب جدايش پوستة قاره اي افغانستان از ايران مي شود . مطالعات صحرايي بر روي اين گسل سازوكار راستالغز چپگرد را نشان مي دهد كه علت آن عملكرد تنشي خواهد بود كه از طرف هندوستان به پوستة ايران وارد مي‌شود و چون در اين ناحيه جزء مؤثرترين تنشهاي حاكم است ، به همين دليل مكانيزم آن با ساير گسله هاي شمالي جنوبي ايران متفاوت است . تفاوت‎ در ويژگي‎هاى زمين‎شناسى دو سوى رودخانه هريرود (مرز ايران – افغانستان) و رودخانه تجن (مرز ايران و ترکمنستان) سبب شده تا به ناپيوستگى زمين‎شناسى موجود بين بلوک لوت در ايران و بلوک هيلمنــد در افغانستان خطواره و به عبارت بهتر گسل هريرود نام داده شود. جدا از شواهد روى زمين، اثر اين گسل، به صورت يک ناپيوستگى ژئوفيزيکى از پهنه توران تا مرز ايران و افغانستان گزارش شده است.

در ايران، مسير تقريبى اين گسل منطبق بر رودخانه‎هاى هريرود و تجن است. ادامه جنوبى آن به احتمال از باختر دشت زابل (حد شرقى کوه‎هاى خاور ايران) گذشته و به زاهدان مي‎رسد . در ضمن گسترش جغرافيايى سنگ‎هاى ژوراسيک و کرتاسه ايران و افغانستان در دو سوى اين گسل، نشانگر حرکت چپگرد است (نبوى، 1355) ولى در نقشه لرزه‎زمين‎ساخت خاورميانه (حقي‎پور، 1992) اين گسل راستگرد دانسته شده است. با توجه به نقشه زمين‎شناسى ايران، چنين استنباط مي‎شود که اين گسل لبه خاورى جدايش درون‎قاره‎اى کوه‎هاى خاورى ايران است که ويژگي‎هاى مشابه با گسل نهبندان دارد.

در ضمن، به نظر مي‎رسد که در خاور بيرجند، بخش شمالى گسل پس از چرخش به سمت شمال باخترى تا جنوب گناباد ادامه مي‎يابدو لذا تداوم بيشتر اين گسل به سمت شمال نياز به دلايل مستندتر دارد. به ويژه اين که در روند ساختارهاى موجود در حدفاصل خاور گناباد تا کپه‎داغ قطع‎شدگى ديده نمي‎شود.

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و هفتم دی ۱۳۸۸ | 

 

» ويژگى‌هاى عمومى گسل‌هاى ايران

 

ويژگى‌هاى عمومى گسل‌هاى ايران

گسل‌ها نوعى ساختار خطى، همراه با جابه‎جايى هستند که بر تحولات زمين‌ساختى و همچنين تکوين حوضه‌هاى ساختارى – رسوبى ايران اثر در خور توجه داشته‌اند. از اين ميان، اثر گسل‌هاى طولى عمده، همزمان با جنبش‌هاى کوهزايى کاتانگايى (پرکامبرين پسين) به مراتب بيشتر است. روند اين گسل‌ها در بيشتر جاها با روند‌هاى زمين‌ساختى مربوط به چين‌خوردگى کاتانگايى همخوان است و در راستاى شمالى – جنوبى قرار دارد، ولى روندهاى شمال باخترى – جنوب خاورى (روند زاگرس) نيز گزارش شده است. جدا از دو روند گفته شده. روند سومى در راستاى شمال خاورى – جنوب باخترى، بر گسل‌هاى ايران حاکم است، بر اساس مطالعاتي كه بر روي روند شكستگي‌هاي پوسته ايران صورت گرفته چهار روند اصلي در گسل ها قابل بررسي است ، كه بترتيب اهميت اين چهار روند شامل :



» روند شمالي جنوبي : با جهت يافتگى لوت و تمام مناطق خاور گسل نايبند و شمال بزمان، مشخص است.

» روند شرقي غربي

» روندشمال شرق - جنوب غرب: با امتداد البرز خاورى، گودال کوير بزرگ موازى است.

» روند شمال غرب - جنوب شرق : با امتداد زاگرس، زون سنندج – سيرجان، کمان ماگمايى اروميه- بزمان و البرز باخترى هم روند است.



گسل‌هاى ياد شده، به طور عموم مرز واحدهاى ساختارى – رسوبى مختلف ايران را تشکيل مى‌دهند و با فعاليت خود، موجب تغييرات عمده در رخساره‌هاى سنگى، ستبراى رسوبات به ويژه تحولات زمين‌ساختى (ماگماتيسم، دگرگونى، شدت و الگوى چين‌خوردگى 000) مى‌شوند و لذا، شناخت آنها از نظر زمان تشکيل، فعاليت‌ها، تأثير آنها بر زمين‌شناسى ايران و لرزه‎زمين‎ساخت بسيار ضرورى است.

بين كليه واحدهاي ساختاري ايران مرز گسله قرار دارد . شناخت گسله ها و بررسي ويژگيهاي گسلي از دو ديدگاه مهم است . اول اينكه گسلهاي پوستة قاره‌اي بدليل اينكه زون برشي ايجاد مي كنند و بصورت مجموعه‌اي از سنگهاي خرد شده ديده مي‌شوند، خاستگاه مواد معدني مي‌باشند . مطالعة گسله ها به شناسايي كانسارها، نحوة پراكندگي، اكتشاف و استخراج مواد معدني كمك مي كند . از جمله اين گسل ها در پوستة ايران مي توان به گسله پشت بادام - حاوي تمركز ماده معدني سرب و روي - در معدن سرب و روي راونج اشاره كرد . تمركز كانسارهاي آهن در طول زون گسلي ده شير- بافق كه معادن بزرگ آهن گل گوهر، چغارت از آن جمله هستند . كانسارهاي بزرگ منيزيت و هونتيت در طول گسله‌هاي نهبندان و ميامي كه افيوليت ملانژها تمركز دارند يا معادن مس هيدروترمال از جمله معادن بزرگ مس قلعه زري در ارتباط با وجود زونهاي گسلي تشكيل شده اند . از سوي ديگر مطالعه گسلها از آنجائيكه توان لرزه زايي دارند داراي اهميت است . شناسايي زونهاي گسلي فعال و برآورد توان لرزه زايي اين گسله ها مي تواند در كاهش خسارت هاي جاني و مالي مهم باشد .

از دياگرام شكستگيهاي فلات ايران روند غالب N130 را نشان مي دهد كه همان راستاي شمال غرب -جنوب شرق است . روند شمالي جنوبي در حدفاصل N5W و N10E در درجه دوم اهميت ، راستاي شكستگي N50E در ردة سوم و حدفاصل N85 تا N110 در راستاي چهارم قرار گرفته است . روند شرقي غربي از نظر سني جوانتر است و بيشترين گسله هاي امروزي را تشكيل مي دهند . با توجه به سه جهت نيروي وارده بر فلات ايران كه شامل :



1) مولفة N20E كه از طرف ورقة عربستان حاكم مي شود .

2) مولفة شمال غرب N50W كه از طرف هندوستان اعمال مي شود .

3) راستاي شمالي جنوبي كه در توران ( اورازيا ) و ناحية مكران اعمال مي شود .



اين جهات نيرو باعث مي شوند چهار روند اصلي شكستگيهاي ايران سازوكارهاي متفاوتي داشته باشند . به گونه اي كه گسله هاي شمال غرب - جنوب شرق اكثراً فشاري برشي بوده و معكوس راستگرد هستند . گسله هاي شمال غرب - جنوب شرق تحت تاثير تنش غالب N20E حركت چپگرد نشان مي دهند . گسله هاي شمالي جنوبي تحت تاثير تنش N20E و تنش شمالي جنوبي مكران حركت راستگرد دارد . گسله هاي شرقي غربي موجود، حركت چپگرد را نشان مي دهند كه مولفة شمالي نيز باعث معكوش شدن آن مي شود .

به جز حالت‌هاى استثنايى، ويژگى‌هاى زير در گسل‌هاى ايران عموميت دارد.

1- گسل‌هاى داراى روند شمالى – جنوبى و يا شمال باخترى – جنوب خاورى، به سن پرکامبرين پسين، و حاصل کوهزايى کاتانگايى هستند.

2- گسل‌هاى شمالى – جنوبى و شمال باخترى – جنوب خاورى از انواع امتداد‌لغز راستگرد هستند.

3- گسل‌هاى داراى روند شمال خاورى – جنوب باخترى، به سن دونين و حاصل عملکرد‌هاى احتمالى جنبش‌هاى زمين‌ساختى کالدونى هستند

4- گسل‌هاى شمال خاورى – جنوب باخترى تغيير شکل برشى چپگرد دارند.

5- گسل‎هاى مربوط به رخدادهاى زمين‎ساختى چرخه آلپى بيشتر موازى روند زاگرس، يعنى امتداد تقريبى N140 درجه دارند.

6-گسل‌هاى ايران نقاط ضعيف پوسته هستند که رها شدن انرژى‌ متمرکز را ممکن مى‌سازند و لذا گسل‌ها به ويژه انواع طولى عمده (با طول بيش از ده کيلومتر) در لرزه‌خيزى ايران نقش دارند (به جز گسل‌هايى که در 700 هزار سال گذشته حرکت نداشته‌اند). در اين ميان، نبايد گسل‌هاى بى‌نام ناديده گرفته شوند، چراکه بسيارى از گسل‌هاى بى‌نام نيز مى‌توانند لرزه‌زا باشند. براى مثال مى‌توان به بزرگ‎ترين زمين‌لرزه ايران با بزرگى 7/7 در 16 سپتامبر 1978 (شهريور 1357) در شهر طبس اشاره کرد که بر روى يک گسل بى‌نام و ناشناخته روى داده است (بربريان، 1980).‎ترين زمين‌لرزه ايران با بزرگى 7/7 در 16 سپتامبر 1978 (شهريور 1357) در شهر طبس اشاره کرد که بر روى يک گسل بى‌نام و ناشناخته روى داده است (بربريان، 1980).

7- قرارگيرى کانون زمين‌لرزه‌هاى سده بيستم در درازاى بسيارى از گسل‌هاى ايران، نشان مى‌دهد که بسيارى از گسل‌هاى ايران هنوز فعال‌ هستند.

8- گسل‌ها در تحولات زمين‌ساختى گوناگون (دگرشيبى، چين‌خوردگى، ماگماتيسم و 000) نقش مؤثرى داشته‌اند. براى نمونه، بسيارى از تکاپوهاى آتشفشانى شکافى ايران از طريق گسل‌ها و بازشدگى آنها به سطح زمين رسيده‎اند.

9- در ريخت زمين‎ساخت امروز ايران، گسل‌هاى طولى و عمده نقش سازنده داشته‌اند به گونه‎اى که بسيارى از روندهاى ساختارى کنونى ايران‎زمين نتيجه حرکت افقى و قائم گسل‎ها است (شکل 9-1).

10- در بين گسل‌هاى ايران، انواع برگشته و راندگى‌ها، نقش بيشترى در دگرشکلى پوسته داشته‎اند. به گفته ديگر، دگرشکلى کنونى ايران بيشتر در ارتباط گسل‌هاى معکوس حدکوه و دشت به ويژه راندگي‎ها، و کمتر در ارتباط با گسل‌هاى امتداد لغز مي‎باشند.

11- بيشتر گسل‎هاى قديمى داراى حرکت‎هاى راستگرد هستند در حالى که گسل‎هاى فعال کنونى همگى امتداد لغزچپ‎گرداند.

12- برخى از گسل‌هاى فعال کنونى ايران، از نوع عميق چند نقش مي‎باشند. براى نمونه مى‌توان به گسل‌هاى طولى برگشته – رانده پهنه‌هاى مکران و کپه‌داغ اشاره کرد که در زمان تشکيل حوضه رسوبى از نوع عادى بوده‌اند ولى پس از برقرارى رژيم‌هاى فشارشى به انواع برگشته تبديل شده‌اند.

13- يک گسل در گذر تکاملى فعاليت خود، ممکن است گاه راستگرد، گاه چپگرد و گاه بدون حرکت باشد.

14- در طول يک گسل، مقدار و سازوکار جابه‎جايى، يکسان و همانند نيست و ممکن است بخشى از يک گسل به صورت فشارشى و بخش ديگر آن به صورت کششى عمل کند.



دسته‌بندى گسل‌هاى ايران

گسل‌هاى ايران را مى‌توان بر اساس زمان پيدايش، زمان آخرين حرکت و پراکندگى جغرافيايى دسته‌بندى کرد.

در نقشه لرزه‎زمين‎ساخت ايران (بربريان، 1976) گسل‌هاى ايران به سه دسته عمده زير تقسيم شده‌اند:

1- گسل‌هاى زمين‌لرزه‌اى جوان: که در طى رويدادهاى زمين‌لرزه‌اى و مخرب زمان حال به وجود آمده‌اند و يا دوباره فعال شده‎اند مانند گسل ايپک، گسل دشت بياض و 000 .

2-گسل‌هاى کواترنرى: گسل‌هايى هستند که در دو ميليون سال گذشته حرکت داشته‌اند (مانندگسل کلمرد) ولى به ظاهر زمين‌لرزه تاريخى و ثبت شده ندارند.

3-گسل‌هاى پيش از کواترنرى، اين گسل‌ها سنى بيش از دو ميليون سال دارند ولى به احتمال از زمان جنبش‎هاى آلپ پايانى تاکنون حرکتى نداشته‌اند. با اين حال، نبايد اين گسل‌ها را مرده تصور کرد چراکه ممکن است حرکت‌هاى جوان آنها ناشناخته باشد. در ضمن، در بسيارى از حالات، ممکن است در اثر فرسايش، پوشش گياهى و يا عملکرد انسان، نشانهحرکت‌هاى جوان اين گسل‌ها از بين رفته باشد. لذا، هرگز نبايد اهميت اين گسل‌ها را ناديده گرفت.

در اين نوشتار، دسته‌بندى گسل‌ها بر اساس پراکندگى جغرافيايى آنها است درباره زمان پيدايش، زمان آخرين حرکت و لرزه‌خيزى آنها مطالبى بيان شده است.

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و هفتم دی ۱۳۸۸ | 

 

» آموزش G.P.S

 


سيستم هاي اطلاعات جغرافيايي GIS چيست ؟‌

از زمان اولين تمدن‏ها، براي نمايش اطلاعات مربوط به سطح زمين از نقشه استفاده مي‏شده است . ناوبران نقشه برداران زميني و ارتشي از نقشه براي نمايش موقعيت مكاني عوارض جغرافيايي مهم استفاده مي‏كرده اند .

نقشه‏هايي توپوگرافي براي نمايش محدوده اراضي ، واحدهاي اداري و مرزهاي ملي تهيه مي‏گرديدند . در قرن بيستم گسترش سريع علم و تكنولوژي باعث تقاضاي بيشتر براي نمايش سريع‏تر و دقيق‏تر حجم هاي بزرگ‏تري از اطلاعات جغرافيايي شد .

امروز با توسعه تكنيك‏هاي عكسبرداري هوايي و سنجش از دور، تحولي عظيم در جمع‏آوري و تهيه داده هاي جغرافيايي به‏وجود آمده است كه كاربردهاي گسترده‏تري داشته و آناليزهاي پيچيده‏تري را مي‏طلبد . در حال حاضر داده‏هاي جغرافيايي سريع‏تر از آنكه بتوانند تجزيه و تحليل شوند، جمع‏آوري مي‏گردند .

تا قبل از به‏وجود آمدن كامپيوترها، داده‏هاي جغرافيايي به طور سنتي با استفاده از نقشه‏ها و به صورت نقاط، خطوط، سطوح ترسيم شده بر روي كاغذ يا فيلم نشان داده مي‏شدند .

آناليزها در اين‏گونه نقشه‏ها بصورت كيفي بوده و با بررسي‏هاي بصري بر روي نقشه انجام مي‏شد . آناليزهاي كمي صرفاً با استفاده از خط‏كش جهت اندازه‏گيري فواصل و پلانيمتر براي اندازه‏گيري مساحت ها انجام مي‏گرفت .

گرچه بازيابي حجم كوچكي از داده‏ها و در نظر گرفتن فقط بعضي از ارتباطات مكاني بين عوارض نسبتاً ساده بود اما وقتي كه حجم وسيعي از داده‏ها مطرح مي شد اين روش‏ها علمي و ممكن نبودند.

يك نقشه بر روي كاغذ به آساني تهيه مي‏گردد ولي مقدار قابل ملاحظه‏اي اطلاعات مكاني را به‏طور فشرده و قابل دسترس ارائه مي‏دهد ، اما به هر حال محدوديت‏هاي مهمي نيز دارد و مسئله ديگر در مورد سطوحي است كه در مقياس نقشه وسيع بوده و در چند شيت نقشه نمايش داده مي‏شوند.



مدل :

ما همواره مجبور به اخذ تصميماتي هستم كه نياز به داشتن دانشي درباره محيط پيچيده اطرافمان دارند ، ولي چون اطلاعات ما هيچ‏گاه كامل نيستند ناچار به تصميم‏گيري با اطلاعات ناقص مي‏باشيم . بنابراين باتوجه به دانشمان بايد يك مدل مفهومي از دنيا را براي خود بسازي .

مدل (Model): عبارت است از مجموعه‏اي از روابط يا اطلاعات درباره دنياي واقعي و مدل مفهومي ما عبارت است از درك ما از پديده‏هاي و چگونگي رفتار آنها و اطلاعات مورد نيازمان را در مدل قرار مي‏دهيم . اين فرآيند از دنياي واقعي شروع شده و به دنياي واقعي ختم مي‏شود. ضمناً داده‏هاي جمع‏آوري شده را به نحوي سازماندهي مي‏كنيم تا ذخيره و بازيابي آنها به نحو مؤثري امكان‏پذير باشد .

براي سازماندهي داده‏ها از يك سيستم پايگاه داده‏ها (database system) استفاده مي‏نماييم. سيستم پايگاه داده امكان ورود، ذخيره و بازيابي داده‏ها را فراهم مي‏سازد.

پس از جمع‏آوري داده‏ها به آناليز آنها پرداخته و تصميم‏گيري نموده و سپس تصميم اتخاذ شده را اجراء مي‏نمائيم.

يك سيستم اطلاعاتي خوب، شامل داده‏هاي ضروري بوده و به‏طور مناسب داده ها سازماندهي شده باشند به‏طوري‏كه كه بتوانيم درباره دنياي واقعي تصميمات صحيح اتخاذ كنيم .

موقعيت يك GIS با چند عامل در ارتباط است .

1ـ مجموعه داده‏ها

2ـ سازماندهي داده‏ها

3ـ مدل

4ـ معيارها



به‏دست آوردن داده‏هاي مناسب :

به طور كلي داده‏هاي مناسب در GIS اطلاعاتي را در مورد دنياي واقعي نشان مي‏دهند اما بايد بدانيم داده‏هايي باشند كه مورد نياز ما باشند . چرا كه جمع‏آوري داده‏ها نياز به صرف هزينه دارد . نكته بعدي اينكه داده‏هاي اضافي باعث مشكل‏تر شدن استفاده از داده‏هايي مي‏شود كه واقعاً مورد نياز مي‏باشد .

مهم‏ترين مسائل در كيفيت داده‏ها عبارتند از :

1ـ دقت accuracey,precision ـ نمايانگر اين است كه داده‏ها تا چه اندازه صحيح مي‏باشند .

2ـ زمان time ـ نمايانگر اين است كه داده‏ها در چه زمان يا در چه دوره زماني جمع‏آوري شده‏اند .

3ـ به روز بودن currencey ـ نمايانگر اين است كه داده‏ها تا چه اندازه به روز و جديد هستند .

4ـ كامل بودن completeness ـ نمايانگر اين است كه داده‏ها تا چه اندازه كامل مي‏باشند .

توجه : همواره قيمت و هزينه داده‏ها با كيفيت آن افزايش مي‏يابد.



سازماندهي داده‏ها :

دومين عامل اساسي در استفاده مفيد از يك GIS وجود يك پايگاه داده‏ها مي‏باشد . چرا كه داده‏ها داراي هيچ ارزشي نمي‏باشند مگر اينكه داده‏ها صحيح و مناسب در مكان و زمان صحيح قابل دسترسي باشند . چرا كه در GIS حجم داده‏ها بسيار زياد مي‏باشد.



مدل تصميم‏گيري :‌

سومين عامل مدلي است كه نشان‏دهنده يك شي و يا يك پديده موجود در دنياي واقعي است .

ــ اولاً‌: مدل بايد بتواند رفتار پديده مورد نظر را در دنياي واقعي به طور صحيح پيش‏بيني كند .

ــ ثانياً:‌ با صرفه‏ترين مدل مدلي است كه بيشترين اجرا را با كمترين هزينه ارائه دهد و همواره بايد تعادلي بين هزينه و اجرا باشد .



اعتبار معيار تصميم‏گيري :‌

چهارمين عامل اساسي معيار معتبر به عبارت ديگر ميزان معتبر بودن، معياي و ملاكي مي‏باشد كه براي ارزيابي مدل انتخاب شده است و اينكه اين معيار تا چه حد، خواسته‏هاي كاربران سيستم را برآورده مي‏سازد . در پايان هر آناليز، عملي انجام مي‏گيرد و مسئوليت نتايج اين عمل با تصميم‏گيرندگان مي‏باشد . نيتجيتاً يك GIS زماني موفق مي‏باشد كه بتواند جوابگوي نياز كاربران باشد .



داده هاي زمين مرجع :‌

داده‏هاي جغرافيايي معمولاً با دو مؤلفه اصلي مشخص مي‏شوند.

1ـ اطلاعات مكاني (‌موقعيت مكاني )‌ = جمعيت يك شهر، پهنايي يك جاده

2ـ اطلاعات توصيفي (‌بعد فيزيكي يا طبقه‏بندي)‌= نوع صخره، نوع پوشش گياهي، داده‏هاي جغرافيايي ممكن است بر روي نقشه يا در يك GIS به‏صورت

نقطه point

خطوط line

مساحت‏ها (‌پلي‏گون )‌ polygons



نقاط points : ‌نشان‏دهنده موقعيت پديده‏هاي جغرافيايي در يك نقطه هستند و نمايانگر عوارضي مي‏باشند كه اين عوارض در مقياس كوچك‏تر از حدي مي‏باشند كه بتوان آنها را به‏صورت خط يا سطح نمايش داد. مثل دكل برق، چاه، قله يك كوه.

خطوط linnes : خط نشان‏دهنده مجموعه منظمي از نقاط پيوسته است و براي عوارضي كه در مقياس باريك‏تر از آن هستند كه بتوان آنها را به‏صورت سطح نمايش داد. مثال : خط ساحلي، منحني ميزان، راه، مرز سياسي، رود، خطوط انتقال برق، كانال، راه آهن.

مساحت‏ها polygons : يك عارضه سطحي، منطقه‏اي است مانند يك شهر، يك مزرعه، يا يك منطقه جنگلي، مناطق مسكوني، درياچه‏ها كه به‏وسيله عوارض خطي محدود شده‏اند . اين عوارض GIS را مي‏گويند. (‌پلي‏گون‏ها، چند ضلعي‏ها polygons )‌ سطح بسته‏اي است كه به‏وسيله خطوط مستقيم محدود مي‏شود.



GIS چيست؟

GIS يك سيستم كامپيوتري است كه چهار قابليت اساسي را در رابطه با داده‏هاي زمين مرجع فراهم مي‏آورد يا فرضاً خطوط انتقالي كه از ميان حريم‏هاي مسكوني مردم گذر كرده .

1ـ ورودي داده‏ها ـ input

2ـ مديريت داده‏ها كه عبارتست از ذخيره و بازيابي داده‏ها DBMS ـ (‌سيستم مديريت پايگاه داده‏ها )

Data Basemanagement System

3ـ پردازش و تجزيه و تحليل داده‏ها ـ analysis

4ـ خروجي داده‏ها ـ output

مثلاً در سيستم‏هاي (CAD) computer Aided desing and prafting – ما نمي‏توانيم عملياتي نظير جستجوي مكاني و انطباق لايه‏هاي مختلفي از داده‏ها را داشته باشيم . توانايي GIS در تركيب كردن داده‏هاست .


مؤلفه‏هاي يك GIS چيست ؟

1- ورودي داده ها
Data Input
2- مديريت داده ها
Data management
3- تجزيه و تحليل كار با داده ها
Data manipulation and analysis
4- خروجي داده ها
Data output




ورودي داده‏ها

Data input

مقدمه

مؤلفه ورودي داده ها آنها را از شكل موجودشان به شكل قابل استفاده در GIS تبديل مي‏كند .

داده‏ها به شكل نقشه‏هاي كاغذي، جداولي از اطلاعات توصيفي، فايل‏هاي الكترونيك از نقشه‏ها و اطلاعات توصيفي مربوط به آنها، عكس‏هاي هوايي يا تصاوير ماهواره‏اي مي‏باشند .

ايجاد پايگاه‏هاي بزرگ داده‏ها ممكن است 5 تا 10 برابر سخت‏افزار و نرم افزار GIS هزينه در بر داشته باشد. به‏طور كلي مرحله وارد نمودن داده‏ها بسيار وقت‏گير، پرهزينه بوده و ممكن است ماه‏ها يا حتي سال‏ها به طول انجامد. روش‏هاي مخلتف وارد نمودن داده‏ها بايد با توجه به پردازش داده‏ها و استانداردهاي مورد نظر براي دقت و خروجي‏هايي كه قرار است تهيه گردند مورد ارزيابي قرار گيرند .

هيچ وسيله يا روش خاصي براي كليه وضعيت‏ها بهينه نيست. در هنگام تعيين نيازهاي ورودي و خروجي GIS هدف تعيين تركيب وسيله و روش‏هاي لازم براي رسيدن به سطح اجرا و كيفيت مورد نظر است.




بخش اول

-GIS-
Geographic Information System
مقدمه‏اي بر سيستم‏هاي اطلاعات جغرافيايي

سيستم‏هاي اطلاعات جغرافيايي،‌ سيستم‏هاي كامپيوتري هستند كه جهت ذخيره و بكارگيري اطلاعات جغرافيايي از آنها استفاده مي‏شود. به‏طور كلي يك سيستم اطلاعات جغرافيايي براي جمع‏آوري، ذخيره و تجربه و تحليل داده‏هايي استفاده مي‏شود كه موقعيت جغرافيايي آنها يك مشخصه اصلي و مهم محسوب شود .

اين سيستم ها براي جمع‏آوري و تجزيه و تحليل كليد اطلاعاتي كه به نحوي با موقعيت جغرافيايي در ارتباط هستند بكار برده مي‏شوند . در سيستم‏هاي اطلاعات جغرافيايي براي هر پديده جغرافيايي دو مسئله مد نظر مي‏باشد :‌

1- پديده چيست ؟ 2- و در كجا قرار دارد ؟

حجم داده‏هاي جغرافيايي بسيار زياد مي‏باشد، لذا قدرت سيستم‏هاي اطلاعات جغرافيايي ، يك عامل حياتي در آناليز اين داده‏ها محسوب مي‏شود .

حجم داده‏هاي جغرافيايي به اين علت زياد مي‏باشد كه ممكن است با صدها يا هزاران نوع عارضه سر و كار داشته باشيم و صدها مشخصه به يك عارضه نسبت داده شوند .

اين اطلاعات ممكن است به صورت نقشه ، جداولي از داده‏ها و يا فهرست‏هايي از اسامي يا آدرس‏ها باشند و كار كردن با اين حجم زياد داده‏ها با روش‏هايي معمولي و غيركامپيوتري بسيار مشكل و وقت‏گير و در بعضي موارد حتي غير ممكن است .

هنگاميكه همين داده‏ها وارد يك GIS مي‏شوند ، مي‏توان به راحتي انواع پردازش‏ها و تجزيه و تحليل‏ها را با صرفه‏جويي در هزينه و زمان انجام داد .

يك GIS هرگز نمي‏تواند به تنهايي وجود داشته باشد بلكه نياز به وجود سازمان منسجمي از نيروي انساني ، تجهيزات و تسهيلات مي‏باشد تا مسئوليت پياده سازي و نگهداري GIS را بعهده گيرد .

از طرف ديگر يك GIS صرفاً جهت توليد اطلاعاتي بكار مي‏رود كه مورد نياز كاربران و مشتري‏هاي مختلف (Usere)‌ باشند ،‌كاربر ممكن است يك شخص يا گروهي از اشخاص باشد ، يا ممكن است يك سازمان دولتي يا خصوصي باشد ، نيازهاي كاربران تعيين مي كند يك GIS چه عملكردهايي بايد داشته باشد و چه نيازهايي را بايد پاسخ گويد .

براي اينكه اطلاعات براي كاربران مفيد واقع شود ، بايد صحيح، با كيفيت خوب ، بهنگام و به شكل قابل استفاده‏اي ارائه شود، و در نهايت قابليت‏هاي يك GIS به‏وسيله مشتريان آن ارزيابي خواهد شد .

به طور كلي در يك سيستم اطلاعات جغرافيايي ، اطلاعات به دو شكل اساسي ارائه مي‏شوند .

نقشه‏ها

جدول‏ها

مثلاً چگونگي توزيع انواع مختلف اراضي از نظر كاربري (Land use) در يك منطقه به‏وسيله نقشه و مقدار محصول قابل برداشت
در سال از اين قطعات و يا مساحت هر يك از اين قطعات يك GIS جريان انتقال اطلاعات در داخل سازمان و انتقال اطلاعات بين سازمان و سازمان‏هاي ديگر را به طور بنيادي تغيير مي‏دهد و اين تغيير بيشتر جنبه سازماني دارد تا تكنيكي و براي سازمان بسيار مهم مي‏باشد كه چه كسي، تا چه حد به اطلاعات مي‏تواند دسترسي داشته باشد.



ــ مثال‏هايي از كاربردهاي مختلف GIS

تكنيك هاي نسبتاً ساده اي در GIS وجود دارند كه توسط آنها مي توان براي يك موضوع ، حالت هاي متفاوتي را مورد بررسي و ارزيابي قرار داده و بهترين حالت ممكنه را تغيير نمود . توليد نقشه‏هايي كه نمايانگر فصل مشترك چند شرط مختلف هستند و در امر مديريت و برنامه ريزي بسيار مهم مي‏باشند ، در حال حاضر مستقيماً با GIS انجام مي شود .

مثلاً :‌ كنترل فرسايش خاك ، كنترل آلودگي‏ها آب‏هاي سطحي و تغييرات در كاربري اراضي از اين جمله مي‏باشند .

يك GIS مي‏تواند اطلاعات بهتري را براي تصميم‏گيري هاي چند جانبه كه عوامل مختلفي در آنها دخالت دارند ، فراهم نمايد . اين‏گونه تجزيه و تحليل‏ها و بدون GIS عملي نمي‏باشند.



كاربردهاي شهري :‌

اكثر اطلاعات مورد نياز شهرداري‏ها ، اطلاعاتي هستند كه مربوط به موقعيت جغرافيايي خاص مي‏شوند . مثلاُ‌ اطلاعات در مورد طبقه‏بندي ، املاك، راه‏ها، مدارس و پارك‏ها همه داراي موقعيت و مختصات جغرافيايي هستند ، تا به حال روند بكارگيري GIS توسط شهرداري بسيار كند بوده كه از دلايل اين امر هزينه‏هاي زياد مربوط به ايجاد پايگاه داده‏ها ( data base) براي GIS در ابتداي كار مي‏باشد . از ديگر دلايل مهم ، هزينه‏هايي زياد براي تغيير سازماندهي در شهرداري‏ها به منظور بكارگيري مفيد GIS مي‏باشد .

براي GISهايي كه در شهرهايي مختلف آمريكا مثل مينياپوليس، لوس آنجلس، هوستون به‏وجود آمده‏اند در زمينه‏هايي مختلفي مانند مديريت املاك و دارايي‏ها، صدور پروانه و جواز ساختمان‏سازي، برنامه‏ريزي‏هاي محلي ، آناليز حمل و نقل، تعيين بهترين مسير براي وسايل نقليه‏اي مانند آمبولانس، طراحي‏هاي مهندسي مثل سيستم‏هاي آب و فاضلاب و شبكه كابل‏هاي مختلف و برنامه‏ريزي براي كاربري اراضي استفاده شده‏اند.



ورودي داده‏ها :‌

ورودي داده‏ها عبارتست از روند كدگذاري داده‏ها به يك شكل خوانا توسط كامپيوتر و نوشتن داده‏ها در پايگاه اطلاعاتي GIS ثبت داده‏ها معمولاً‌ تنگناي مهم در اجراي GIS است.

اطلاعات دقيق فقط وقتي مي‏توانند توليد شوند كه داده‏هايي كه اساس اين اطلاعات هنگام شروع كار بوده‏اند دقيق بوده باشند.

اصولاً داده‏هايي كه بايد در يك GIS وارد شوند دو نوع هستند :‌

1ـ داده‏هاي مكاني

2ـ داده‏هاي توصيفي يا غيرمكاني





داده‏هاي مكاني :‌

موقعيت جغرافيايي عوارض را نشان مي‏دهند. نقاط، خطوط، سطوح (polygons,line,point)‌ براي نمايش عوارض جغرافيايي مانند خيابان، درياچه و جنگل.



داده‏هاي توصيفي :

اطلاعاتي مانند اسم يك خيابان، شوري يك درياچه، نام يك دكل، ‌نام يك خط انتقال، مثلاً خط انتقال 63KV پست ازگل به پست نمايشگاه معمولاً پنج نوع سيستم ثبت داده‏ها در يك GIS مورد استفاده قرار مي‏گيرند :‌

1ـ ثبت توسط صفحه كليد

2ـ هندسه مختصات

3ـ رقومي كردن دستي

4ـ جاروب (اسكن )‌كردن scaning



ثبت توسط صفحه كليد :

همان‏گونه كه از نامش مشخص است، شامل ثبت دستي داده‏ها در يك ترمينال كامپيوتري است . داده‏هاي توصيفي معمولاً توسط صفحه كليد وارد مي‏شوند ، در حالي كه داده‏هاي مكاني به‏ندرت به اين وسيله ثبت مي‏گردند. در روندهاي هندسه مختصات (COGO)، داده‏هاي حاصل از نقشه‏برداري معمولاً‌ توسط صفحه كليد ثبت مي‏شوند. از اين داده‏ها مختصات عوارض مكاني محاسبه شده و يك فايل از داده‏هاي سازگار GIS توليد مي‏گردد.



هندسه مختصات

ثبت توسط كليد مي‏تواند در حين رقومي كردن دستي، براي ثبت اطلاعات توصيفي مورد استفاده قرار گيرد. هر چند اگر اين كار به صورت عمليات مجزايي انجام گيرد كه در آن توصيف‏ها به‏وسيله يك كد براي نشان دادن المان‏هاي مكاني ( مانند خط يا پلي‏گون)‌ كه توصيف‏گر آن هستند ثبت شوند، بسيار مفيدتر است. سپس فايل توصيفي به داده‏هاي مكاني متصل مي شود.

روندهاي هندسه مختصات (COGO) براي ثبت ركوردهاي اطلاعاتي مربوط به زمين (Land) بكار مي‏روند . دقت بسيار بالايي توسط ثبت اندازه‏گيري نقشه‎‏برداري حقيقي به‏دست مي‏آيد. سطح بالاي دقت مورد نياز مي‏تواند زمين را مانند نقشه‏ها به‏صورت دقيق همان‏گونه كه در مدارك قانوني و كاداستري بيان شده نشان دهند.



رقومي كردن دستي‌

در رقومي كردن دستي، نقشه روي يك ميز رقومي‏ساز چسبانده شده و از يك وسيله اشاره‏گر (Pointing) براي ترسيم عوارض نقشه استفاده مي‏شود.

ميز رقومي‏ساز به صورت الكترونيكي موقعيت دستگاه اشاره‏گر را با دقتي كه در حدود كسري از ميليمتر كدگذاري مي‏كند. اكثر ميزهاي رقومي‏ساز رايج از يك شبكه (grid) ظريف از سيم‏ها كه در ميز تعبيه شده‏اند، استفاده مي‏كنند. نشانه‏گر به صورت معمولي يك علامت بعلاوه (cross hair) براي تعيين موقعيت دقيق دارد و داراي 16 دگمه كنترلي يا بيشتر مي‏باشد كه براي كار كردن نرم‏افزار ثبت داده‏ها و همين‏طور ثبت داده‏هاي توصيفي مورد استفاده قرار مي‏گيرند .



جاروب كردن

جاروب كردن يا (Scan digitzing) نسبت به رقومي كردن دستي روش سريع‏تري را براي ثبت داده‏ها فراهم مي‏كند. در جاروب كردن، يك تصوير رقومي از نقشه توليد مي‏شود كه اين كار توسط حركت دادن يك ردياب (detector) الكترونيكي در سرتاسر سطح نقشه انجام مي‏گيرد. در يك جاروب‏كننده مسطح نقشه روي يك پايه جاروب‏كننده مسطح قرار داده مي‏شود كه روي آن ردياب در جهات X,Y حركت مي‏كند . خروجي جاروب‏گر، يك تصوير رقومي است. ميزان جزييات ظريفي كه توسط جاروب‏گر به‏دست مي‏آيد، بستگي به اندازه ناحيه‏اي از نقشه دارد كه توسط ردياب قابل مشاهده است كه Spot size ناميده مي‏شود.



استفاده مستقيم از تصاوير جاروب شده رستري

در يك تصوير رستري با قدرت تفكيك پائين، خطوط به صورت پلكاني ظاهر مي‏شوند. هر چند، يك تصوير رستري با قدرت تفكيك بالا مي‏تواند يك خط را تا حد دلخواه به صورت هموار فراهم كند و ظاهر بلوكي شكل را حذف مي‏كند، با اين وجود هزينه‏اي كه آن تصوير لازم داشت بالا بود و اغلب به چند مگابايت حافظه نياز داشت .

تصاوير رستري مي‏توانند يك انتخاب جذاب براي مواقعي باشند كه اطلاعات مكاني، تنها لازم است مورد نگريستن واقع شوند. يا پايگاه اطلاعاتي مي‏تواند طوري تهيه شود كه به عنوان يك كتابخانه نقشه (map library) مورد استفاده قرار گيرد. نقشه‏ها و عكس‏ها به صورت فرمت رستري ذخيره شده‏اند.



داده هاي رقومي موجود

در كانادا و ايالات متحده داده‏هاي جغرافيايي رقومي، ارزان قيمت و به راحتي قابل دسترس هستند . در سطح فدرال اين مجموعه داده‏ها توسط آژانس‏هاي نقشه‏برداري ملي و آژانس اطلاعات آماري وداده‏هاي آماري در سطح ملي توليد مي‏شوند.

در سطوح شهرداري و شهرستان تبديل داده‏ها به شكل رقومي معمولاً به منظور اجرا و پياده‏سازي يك GIS انجام مي‏شود. اطلاعات مالكيت زمين معمولاً‌ يك مؤلفه مركزي اين پايگاه‏هاي اطلاعاتي GIS است. همان‏گونه كه مجموعه داده‏هاي رقومي به‏طور گسترده‏تري استفاده مي‏شوند، فرمت‏هاي داده‏ها نيز بايد بيشتر استاندارد شوند. كمپاني‏هاي خصوصي نيز شروع به تهيه محصولات پايگاه اطلاعاتي كرده‏اند كه در بازار موجود است. گرچه ممكن است مشكلاتي وجود داشته باشد، هزينه توليد داده‏هاي موجود معمولاً كسري از هزينه ايجاد يك مجموعه داده جديد است. به دليل در دسترس بودن مجموعه داده‏هاي ارزان، تكنو لوژي GIS را از نظر اقتصادي براي اجرا جذاب‏تر و آسان‏تر مي‏نمايد.



داده هاي كارتو گرافي مبنايي

داده‏هاي كارتوگرافي مبنايي شامل اطلاعات توپوگرافي و پلانيمتري هستند كه معمولاً بر روي يك نقشه مي‏آيند. داده‏هاي توپوگرافي داده‏هايي هستند كه ناهمواري‏هاي سطح زمين مانند منحني ميزان‏ها و نقاط ارتفاعي را نمايش مي‏دهند. داده‏هاي پلانيمتري شامل جاده‏ها و رودها و همين‏طور داده‏هاي مصنوعي مانند مرزهاي اداري و سياسي،‌ شهرها و شهرستان‏ها مي‏باشند.



فرمت گرافيكي

مجموعه داده‏ها با فرمت گرافيكي براي ترسيم نقشه‏ها طراحي شده‏اند. اين فرمت اساساً‌ شامل عوارض خطي و نقطه‏اي است كه به صورت فرمت‏برداري رقومي شده‏اند. در اين فرم رقومي، نقشه مي‏تواند به‏سادگي به‏هنگام يا اصلاح شده و براي توليد نقشه‏هاي تك‏منظور مورد استفاده قرار مي‏گيرند. گرچه عدم وجود توپولوژي به طور جدي استفاده از آنها را براي آناليزهاي مكاني محدود مي‏كند.

اين مجموعه داده‏هابراي سيستم‏هاي ترسيمي به كمك كامپيوتر بسيار مناسب هستند كه در تهيه نقشه‏هاي رقومي استفاده مي‏شوند.



فرمت داراي ساختار توپولوژيكي

فرمت داراي‏ساختار توپولوژيكي براي كدگذاري اطلاعات جغرافيايي به شكلي كه براي آناليزهاي مكاني‏وساير مطالعات جغرافيايي مناسب‏تر باشند، طراحي شده است. اكثر GISها در حال حاضر به صورتي طراحي شده‏اند كه اين اطلاعات توپولوژيكي را به كار برند.



كيفيت داده‏ها

دانستن كيفيت داده‏ها براي تصميم‏گيري در مورد اينكه اين داده‏ها براي چه كاربردهايي مناسب هستند، حياتي و مهم است.

قابل ذكر است كه هزينه ارزيابي كيفيت داده‏ها بسته به سطح دقت و جديت مورد نياز، متفاوت است. هر چه سطح دقت مورد نظر براي تست ارزيابي كيفيت داده‏ها بيشتر باشد، هزينه اين تست افزايش مي‏يابد.

بايد هميشه در نظر داشت كه خواستن سطوح بالايي از كيفيت براي داده‏ها بيشتر از آن حدي كه واقعاً‌ مورد نياز است، باعث تحميل يك هزينه گزاف غيرضروري به سيستم خواهد شد.

به طور كلي يك GIS فراهم‏كننده ابزاري است كه به وسيله آنها مي‏توان اطلاعات جغرافيايي را براي طيف وسيعي از كاربردها به‏كار گرفت و براي اينكه بتوان اين داده‏هاي جغرافيايي را جهت تصميم گيري‏هاي صحيح به‏كار برد، كيفيت آنها بايد قابل پيش‏بيني و صحيح باشد.

اطلاع از كيفيت داده‏ها در انتخاب كاربردهاي مناسب براي آن داده ها بسيار مهم مي‏باشد.

داده‏هاي موجود در يك GIS ممكن است براي طيف گسترده‏تري از آناليزها استفاده شوند نسبت به حالتي كه همين داده‏ها به
فرم غيررقومي بودند. در واقع اين يكي از مزيت‏هاي بيان شده براي GIS است يعني توانايي تركيب مجموعه داده‏هاي متفاوت كه قبلاً نمي‏توانستند با يكديگر به‏طور يكجا مورد تجزيه و تحليل قرار گيرند. يعني داده‏ها ممكن است در راه‏هايي استفاده شود كه توليدكنندگان، پيش‏بيني آن را نمي‏كردند و يا توسط كاربراني استفاده مي‏شود كه دانش و تجربه لازم جهت تشخيص موارد صحيح كاربرد داده‏ها را ندارند.

استانداردهاي كيفيت داده‏ها به طور مناسب تعريف شده و تست شده و گزارش شده باشند، مي‏توانند هم از توليدكنندگان و هم از استفاده‏كنندگان حمايت نمايند.



عوامل تعيين‏كننده كيفيت داده‏ها

مشخصه هاي مهمي كه بر روي مفيد بودن داده‏ها تاثير مي‏گذارند مي‏توانند به 9 مؤلفه تقسيم شوند كه آنها را در سه دسته كلي قرار مي‏دهيم كه عبارتند از :

ـ مؤلفه‏هاي ريز مقياس

ـ مؤلفه‏هاي بزرگ مقياس

ـ مؤلفه‏هاي كاربري



مؤلفه‏هاي ريزي مقياس :

اين مؤلفه‏ها عواملي در كيفيت داده‏ها هستند اين مؤلفه‏ها معمولاً به‏وسيله تست آماري داده‏ها‌، در مقابل منباع مستقل با كيفيت بالايي از اطلاعات، ارزيابي مي‏شوند.

ـ دقت موقعيت

ـ دقت مشخصات

ـ توافق منطقي

ـ قدرت تفكيكي



دقت موقعيت

دقت موقعيت عبارت است از خطاي موقعيت يك نقطه، و يا انحراف موقعيت جغرافيايي يك نقطه بر روي نقشه نسبت به موقعيت واقعي آن بر روي زمين.

دقت موقعيت معمولاً‌ با انتخاب يك سي نقاط مشخص و مقايسه مختصات آنها با مختصاتي كه براي همين نقاط از يك منبع اطلاعاتي دقيق‏تر به‏دست آمده است مورد تست و آزمايش قرار مي‏گيرد.





دقت اطلاعات توصيفي يا مشخصات

مشخصات داده‏ها (attributes) مي‏توانند متغيرهايي مجزا يا پيوسته باشند. يك متغير مجزا فقط مي‏تواند مقادير محدود و مشخصي داشته باشد در حاليكه يك متغير پيوسته مي‏تواند هر مقداري را بپذيرد. متغيرهايي مانند انواع استفاده از زمين (Landuse classes) يا نوع پوشش گياهي متغيرهاي مجزا هستند، يعني فقط مقادير مشخص مي توانند داشته باشند . متغيرهايي مانند درجه حرارت متغيرهاي پيوسته‏اي هستند.



توافق منطقي

توافق منطقي عبارت است از چگونگي حفظ روابط منطقي بين اجزاء داده‏ها، مثلاً مرز جنگلي گاهي در لبه‏هاي جاده و گاهي از خط وسط جاده نبايد بگذرد و اين نقض منطقي به حساب مي‏آيد چون هيچ‏گاه جنگل عملاً نمي‏تواند از وسط جاده شروع شود و عموماً تمامي آنها با اتصال به لبه جاده‏ها ترسيم مي‏شوند.



قدرت تفكيك

قدرت تفكيك يك مجموعه از داده ها عبارتست از كوچك‏ترين واحد مقابل تشخيص يا كوچك‏ترين واحد نمايش داده شده در آن مجموعه. در مورد عكس‏هايي هوايي و تصاوير ماهواره‏اي قدرت تفكيك عبارتست از كوچك‏ترين شيبي كه مي‏تواند تشخيص داده شود كه اين مطلب را قدرت تفكيك فضايي (completeness)، زمان (time) و تاريخچه داده‏ها (lineage)



كامل بودن

چند مورد درباره كامل بودن (completeness) داده‏ها وجود داردكه به كيفيت داده ارتباط داشته و به سه دسته تقسيم مي‏شوند.

كامل بودن لايه (completeness of coverage)، كامل بودن طبقه‏بندي (completeness of classification ) و كامل بودن بررسي و تحقيق (completeness of verifiction) .

كامل بودن لايه يعني نسبت داده‏هاي موجود براي منطقه مورد نظر. سبدين معني كه ممكن است در يك لايه خاص، داده‏هاي لازم در تمام قسمت هاي آن در دسترس نباشد و يا مشخصات داده‏ها در قسمتي از اين لايه موجود نباشد‏.

كامل بودن طبقه‏بندي و كامل بودن بررسي از عوامل مهم در كيفيت داده‏ها مي‏باشند كه درتعييين مناسب بودن يا نبودن يك مجموعه از داده‏ها جهت يك كاربرد مشخص به‏كار مي‏روند. كامل بودن طبقه‏بندي نشان‏دهنده اين است كه طبقه‏بندي انتخاب شده تا چه حد نشان‏دهنده داده‏ها بوده و در اين نمايش موفق است.



زمان

زمان عبارت است ازتاريخ تهيه داده‏هاي اوليه موجود در يك لايه زمان فاكتور مهمي در تعيين كيفت داده‏ها مي‏باشد. زيرا بسياري از داده‏هاي جغرافيايي در طول زمان سريعاً درحال تغييرهستند.



تاريخچه داده‏ها

منظور از lineage در يك مجموعه از داده‏ها عبارت است از تاريخچه، سرچشمه‏و مراحل پردازش به‏كارگرفته شده درايجاد مجموعه داده‏ها.

يك گزارش lineage مخصوص يك نقشه توپوگرافي تشكيل شده است از تاريخ عكسبرداري هوايي مربوطه، روش فتوگرامتري انتخاب شده و به‏كار رفته در تهيه اين نقشه و روش‏هاي به‏كار رفته جهت ايجاد نقشه نهايي و چاپ آن.



منابع خطا

براي همه اطلاعات جغرافيايي نوعي خطا وجود دارد. در تمامي مراحل از جمع‏آوري داده‏ها گرفته تا كاربرد داده‏ها و بهره‏گيري از نتايج يك آناليز، نوعي خطا وارد كار مي‏گردد.

نكته مهم اين است هدف از بررسي خطاها، حذف اين خطاها نبوده بلكه چگونگي اداره كردن آنها مي‏باشد. به‏دست آوردن پايين‏تري سطح خطا، ممكن است با صرفه ترين راه نباشد.

سطح خطاهاي موجود در يك GIS بايد طوري هدايت شوند كه اطلاعات حاصل از سيستم را از اعتبار ساقط نكنند.



خطاهاي مربوط به جمع‏آوري داده‏ها

منابع اوليه اطلاعات كه وارد GIS مي‏شوند، داراي ‏خطا مي‏باشند كه اين خطاها ممكن است در اثر بي دقتي در اندازه‏گيري‏هاي زميني، دستگاه‏هاي غير دقيق و يا ثبت نادرست داده‏ها باشد.



داده‏هاي ورودي

ابزارهايي كه به منظور وارد كردن داده‏ها در GIS استفاده مي‏شوند تماماً نوعي خطاهاي موقعيت را به نقاط تحميل مي‏كنند. مثلاً‌ گفته مي‏شود كه دقت ميزهاي رقومگر (digitizing) كسري از ميليمتر مي‏باشد اما اين دقت در سطح ميز تغيير مي‏كند و معمولاً مركز و اواسط ميز داراي وقت موقعيت نسبت به لبه‏ها و گوشه‏هاي ميز مي‏باشد.



ذخيره داده‏ها

هنگامي‏كه داده‏ها به فرم رقومي ذخيره مي‏شوند، بايد با سطح محدودي از دقت ذخيره گردند.

يك فرم معمولي جهت ذخيره اطلاعات در يك GIS كه بر اساس سيستم برداري (Vector-based) مي‏باشد، عبارت است از فرمت اعداد حقيقي 32 بيتي، كه اين فرمت فراهم‏كننده 7 رقم باارزش است و تمام اين ارقام ممكن است در كاربردهايي لازم شوند به‏عنوان مثال سيستم مختصات جغرافيايي UTM نياز به V رقم با ارزش به منظور نمايش مختصات دارد.



كار با داده‏ها

بسياري از روش‏هاي معمول تحليل در GIS شامل تركيب كردن چند لايه اطلاعات با يكديگر مي‏باشد و با افزايش تعداد لايه‏ها براي تركيب overlasy در يك آناليز، شانس ممكن براي افزايش خطاها را نيز بيشتر مي‏سازد.



خروجي داده‏ها

در اين مرحله و هنگام گرفتن خروجي (plot) از نقشه‏ها و نتايج حاصله خطاهايي در اثر كشيده شدن و يا چروك شدن كاغذ و يا سر خوردن كاغذ در زير قلم پلاتر (Plotter) و در كل در اثر ابزار خروجي به‏وجود مي‏آيند كه اين خطاها هنگام گرفتن خروجي‏هاي مقياس، خيلي جدي‏تر خواهند بود زيرا هر ميليمتر ممكن است نشان‏دهنده صدها متر بر روي زمين باشد.



G.P.S چيست؟ راه حلي براي يك مشكل قديمي

شايد درست از زماني كه بشر بر روي پاهاي خود ايستاد و بر روي زمين به گردش پرداخت در جستجوي راهي بود كه دريابد كجاست و به كجا مي رود.

اين همان مسئله‏ايست كه امروز با آن روبه‏رو هستيم، اما تا به امروز هر سيستمي مشكلاتي داشته است. احتمالاً انسان‏هاي اوليه مسيرشان را با توده‏هاي سنگ علامتگذاري مي‏كردند، اما اين راه حل فقط در اطراف محل زندگي به كار مي‏آيد، اما اگر برف ببارد و يا باران نشان‏ها را بشويد چه خواهد شد؟

هنگامي كه انسان به كشف اقيانوس‏ها پرداخت كار مشكل‏تر شد، چرا كه جايي براي انباشتن سنگ وجود نداشت، و هيچ نشانه زميني براي علامتگذاري وجود نداشت، تنها چيزي كه مي‏توانستند روي آن حساب كنند ستاره‏ها بود.

متأسفانه ستاره‏ها آنچنان دورند كه بدون توجه به اينكه در كجا هستند، كاملا يكسان به نظر مي‏آيند، پس تنها راه استفاده از آنها اندازه‏گيري بسيار دقيق است و تنها اين اندازه‏گيري‏ها را مي‏توان فقط در شب و آن هم فقط در شب‏هاي صاف انجام داد.

حتي دريانوردي با بهترين ابزارها، در واقع تنها مي‏تواند با استفاده از ستاره‏ها، به طور تقريبي به شما بگويد كه در كجا هستيد. با يك مايل اين طرف‏تر و يا آن طرف‏تر، گاهي اين كافي نيست، خصوصاً وقتي كه در شب به دنبال يافتن بندري هستيد.

انسان نو با تمامي ابزارهاي الكترونيكي خود چند سيستم جديد را به كار گرفته است اما آنها نيز مشكلات خود را دارند. اگر شما دريانورد باشيد حتماً درباره LORAN و DECCA چيزهائي شنيده‏ايد . اينها سيستم‏هايي راديويي هستند كه براي آب‏هاي ساحلي كه در آنجا زنجيره‏هاي LORAN و DECCA وجود دارند مناسب هستند. اما بخش اعظم زمين را نمي‏پوشانند و دقت آنها بسته به تداخل‏هاي الكتريكي و اختلافات جغرافيايي متفاوت است. سيستم جديد ديگري كه مانند GPS، ماهواره‏ها را به كار مي‏گيرند، موسوم به سيستم انتقالي يا «sat-NAV» است.

متأسفانه ماهواره‏هائي كه اين سيستم از آنها استفاده مي‏كند و در مدار بسيار پائين هستند و تعداد آنها زياد نيز نيست و در نيتجه شما گاهي ارتباط درستي نداريد و از آنجا كه اين سيستم بر اساس اندازه‏گيري فركانس پائين داپلر «DAPPLER» (‌اندازه‏گيري با استفاده از انعكاس موج الكترومكنتيك) ‌كار مي‏كنند، حتي حركات ناچيز گيرنده موجب بروز خطاهاي فاحش در تعيين موقعيت مي‏شود.

GPS يك سيستم ناوبري جهاني است كه هر كس مي‏تواند از آن بهره گيرد .

بالاخره يكي خسته شد و گفت، هميشه « ما بايد سيستمي داشته باشيم كه به كار آيد » و اين شخص وزير دفاع ايالات متحده بود. آنها واقعاً‌ نياز داشتند كه همه چيز را بداند و پول تهيه صحيح سيستم را نيز داشتند، پس آنها به چيزي كه به سيستم جهاني تعيين موقعيت يا G.P.S موسوم است رسيدند و اين سيستم براساس يك صورت فلكي، متشكل از 24 ماهواره ، در مدار بسيار بالا كار مي‏كند. شما به نوعي مي‏توانيد به آنها به چشم ستاره‏هاي ساخته دست انسان بنگريد كه جانشين ستاره‏هايي شده‏اند كه ما به طور سنتي از آنها در ناوبري استفاده مي‏كرديم.

اين كاري بسيار مهم است، در واقع در ايالت متحده بيش از 12 بيليون دلار براي ساخت اين سيستم سرمايه‏گذاري كرده است. البته پولش به درستي صرف شده چرا كه اين سيستم واقعاً‌ كارآمد است. ماهواره‏ها در چنان ارتفاعي قرار دارند كه از مشكلاتي كه سيستم‏هاي زميني باآنها روبه‏رو مي‏باشند به دور هستند و از چنان تكنولوژي دقيقي بهره مي‏گيرند كه در طول 24 ساعت مي‏توانند موقعيت‏هاي بسيار دقيق را در هر جايي تعيين كنند. در اندازه‏گيري‏هايي كه از دستگاه استفاده مي‏شود، افراد دقت اندازه‏گيري بهتري از اندازه‏گيري عرض يك خيابان به دست مي‏آورند، ‌و در روش تفاضلي (ديفرانسيلي ) كه بعداً‌ خواهيم گفت. نقشه‏برداراني كه از GPS بهره مي‏گيرند اندازه‏گيري‏هايي تا حد سانتيمتر به دست مي‏آورند.

از آنجائي كه GPS از آغاز و در اصل يك سيستم دفاعي بوده است طوري طراحي شده كه در مقابل تداخل و ترافيك نفوذناپذير و مقاوم باشد، بنابراين مي‏توانيم انتظار داشته باشيم كه سيستمي توانمند باشد. كاربرد نوين اما نيروي بالقوه‏اش از همه جالب‏تر است، با تكنولوژي مدارات مجتمع الكترونيكي امروز گيرنده‏هاي GPS به سرعت تا حدي كوچك و ارزان مي‏شوند كه توسط هر شخصي مورد استفاده قرار گيرند يعني هر كس در هر زمان توانائي تعيين اين كه كجا هستيم را خواهد داشت. بالاخره يكي از نيازهاي اوليه انسان برآورده خواهد شد . اين خدمات جديد به اندازه تلفن اساسي خواهد بود . در واقع يك كاربرد نوين مي‏باشد . درخواست‏ها نامحدودند، بعضي از آنها بديهي هستند ماشين‏هاي حمل و نقل مقاصدشان را به دقت تعيين خواهند كرد، اتومبيل‏هاي امدادي سريع‏تر عمل خواهند كرد، و البته اتومبيل‏ها نقشه‏هاي الكترونيكي خواهند داشت كه راه رسيدن به هر مقصدي را بي‏درنگ به ما نشان خواهند داد، ساير استفاده ها در زير مي‏آيند. از آنجا كه سستم هر چيز را به صورت سه بعدي تعيين موقعيت مي‏كند براي هواپيما نيز قابل استفاده خواهد بود. در واقع بسياري تصور مي كنند GPS بهترين و ارزان‏ترين راه براي راحي سيستم جلوگيري از تصادفات هوايي خواهد بود. درست در حال حاضر كاري بر روي توسعه دقيق نقطه صفر ديد در سيستم‏هاي زميني صورت مي‏گيرد.

هر نقطه در روي زمين يك آدرس ( علامت ، نام )‌ خاص خواهد داشت. اما اين تازه اول كار است، واقعاً GPS اين امكان را مي‏دهد كه هر متر مربع از سطح زمين آدرس خاصي داشته باشد. بدين معني كه تمامي راه‏هاي برنامه‏ريزي كار و سرگرمي ما امكان‏پذير خواهد بود. آينده‏اي را مجسم كنيد كه در آن زمان، دفترچه تلفن ديگر يك دفترچه كاغذي نيست بلكه اطلاعاتي كامپيوتري در حافظه كامپيوتر شماست و به جاي اينكه تنها شماره تلفن‏هاي و آدرس‏ها در آن ليست شده باشند دفترچه موقعيت دقيق GPS هر مكاني را نيز در خود دارد. هنگامي‏كه شما در جستجوي يك رستوران چيني هستيد، كامپيوتر شما مي‏تواند در اطلاعات تلفن نزديك‏ترين محل به محل زندگي شما را پيدا كرده و شما را بسوي آن هدايت كند، كه ديگر جستجوي بي هدف و رانندگي بي ثمر نداشته باشيد.

اين كاربرد نوين يك «يك استاندارد بين‏المللي» را براي توصيف (تعيين) ‌محل‏ها و فواصل به‏وجود خواهد آورد و به ملت‏ها اين امكان را خواهد داد كه بسيار كارآمدتر از هر زماني از منابع طبيعي‏شان بهره گيرند .



خلاصه :

· دريانوردي به طور سنتي علمي پيچيده و اسرارآميز بوده است .

· GPS توسط وزارت دفاع و در جهت سهل سازي دريانوردي دقيق تهيه شده و توسعه يافته است.

· GPS از ماهواره‏ها و كامپيوترها براي محاسبه موقعيت هر مكاني در روي زمين استفاده مي‏كند. ضمناً‌ GPS در ماهواره‏هاي نزديك به زمين نيز به كار رفته است.

· دانستن اين كه كجا هستيد آنچنان در زندگي اساسي است كه GPS كاربرد جديد خواهد يافت.



GPS چگونه كار مي‏كند؟

اصول اساسي GPS واقعاً‌ بسيار ساده است، اگر چه سيستم برخي از پيشرفته‏ترين ابزارهايي كه تا حال ساخته شده را به كار مي‏گيرد. براي درك آن بيائيد سيستم را به پنج بخش حياتي تقسيم كرده و هر بخش را جداگانه بررسي كنيم. ما با مفاهيم اصلي شروع مي‏كنيم و بعضي از جزئيات را كنار مي گذاريم، سپس در تمام آنها نكات اصلي را بيان خواهيم نمود.



GPS )‌ در پنج مرحله ساده

1) مثلث‏بندي ( اندازه گيري ب روش مثلث‏بندي )‌ با ماهواره‏ها اساس سيستم است.

2) براي اندازه‏گيري مثلث‏بندي ، GPS فاصله را توسط زمان طي مسير به وسيله يك پيام راديوئي اندازه مي‏گيرد.

3) براي اندازه‏گيري زمان طي مسير، GPS به ساعت‏هاي بسيار دقيقي نياز دارد.

4) وقتي كه شما فاصله تا ماهواره را دانستيد بايد بدانيد كه ماهواره در كجاي فضا قرار دارد.

5) هنگامي كه سيكنال (پيام) ‌ GPS از يونيسفر و جو ( اتمسفر) ‌زمين عبور مي‏كند در آن تاخير به‏وجود مي‏آيد.

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و هفتم دی ۱۳۸۸ | 

 

» آموزش نرم فزار ArcView به همراه معرفي نرم افزارهاي مجموعه Desktop GIS

 




دریافت کتاب آموزش نرم افزار ArcView


                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و سوم دی ۱۳۸۸ | 

 

» آموزش نرم افزار ArcMap

 


Arcmap برنامه مركزي ArcGIS desktop است كه براي تمام پردازش هاي مبتني بر نقشه از قبيل كارتوگرافي،آناليز نقشه و انواع ويرايش داراي قابليت هاي منحصر بفردي مي باشد. اين برنامه همواره دو نوع نمايش مختلف از نقشه ها بوجود مي آورد:نمايش جغرافيايي داده ها و نمايش داده ها بصورت نقشه جانمايي شده.با استفاده از نمايش جغرافيايي كاربر قادر به سمبل سازي و اختصاص آن به لايه ها،آناليز هاي مختلف و تاليف و گردآوري مجموع دادگان مختلف نمايد.همچنين در بخش نمايش بصورت نقشه كاربر قابليت كار با صفحات مختلف نقشه مي باشد كه اكنون علاوه بر نمايش جغرافيايي داده ها ساير جزئيات يك نقشه از قيبل نوار مقياس،علائم و اختصارات و مراجع نقشه را نيز شامل مي گردد.

Arcmap راهكارهاي متفاوتي در ديد و طرح بندي آن ارائه مي دهد كه طي آن مي توانيد گستره وسيع تري از عملياتهاي GIS پيشرفته را به اجرا درآوريد. ArcMap به كاربران امكان نمايش و تفسير نقشه ها، ايجاد كيفيت در نقشه هايي كه امكان كپي برداري از آنها با مشكل روبروست همچنين امكان اجراي عملياتهاي تحليل فضايي را فرآهم مي آورد. اين برنامه تبديل و تحولي آسان از نمايش يك نقشه تا ويرايش خصيصه هاي فضايي آن را ايجاد كرده است. کتاب زیر به آموزش نرم افزار Arcmap می پردازد:


دانلود کتاب الکترونیک آموزش Arcmap (حجم: 1.94 Mg)



                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و سوم دی ۱۳۸۸ | 

 

» کــــمـــپـــاس، آموزش استفاده و شناسایی قطعات

 

 

 


کــــمـــپـــاس

فهرست مطالبی که در ادامه مطلب می خوانید :

کمپاس و کاربرد های آن

کمپاس برانتون ( قطب نماي جيبي )

ساختمان کمپاس برانتون

مقياس هاي آزيموت و بيرينگ

مقياس هاي آزيموت و بيرينگ براي تعيين جهات جغرافيايي

نگهداري و تنظيمات کمپاس

انحراف مغناطيسي و تصحيح کمپاس

تعيين انحراف مغناطيسي

تنظيم انحراف مغناطيسي در کمپاس

کارآيي کمپاس

تعاريف

روش هاي برداشت اطلاعات بوسيله کمپاس

اندازه گيري موقعيت ساختار هاي خطي

اندازه گيري زاويه پيچ براي عناصر خطي

اندازه گيري زواياي قائم، ارتفاع و فاصله

اندازه گيري ضخامت حقيقي لايه ها

اندازه گيري موقعيت صفحات

روش مستقيم بدست آوردن امتداد لايه

اندازه گيري شيب توپوگرافي از دور

بدست آوردن موقعيت يک خط مابين دو نقطه

اندازه گيري موقعيت يک صفحه با تکنيک دو خط

استفاده از کمپاس براي تعيين دو نقطه هم ارتفاع

يافتن موقعيت با استفاده از کمپاس و نقشه

يافتن موقعيت خود بر روي نقشه

جهت يابي بدون کمک قطب نما



کمپاس و کاربرد های آن:

مهارت در استفاده از ابزار هاي زمين شناسي براي زمين شناس امروز بسيار مهم و اساسي به نظر مي رسد و مي تواند او را در برداشت هاي صحرايي بسيار کمک نمايد. کمپاس يکي از وسايل اصلي زمين شناسان در برداشت هاي صحرايي مي باشد که مهارت در استفاده از آن مي تواند يک زمين شناس حرفه اي را در رسيدن به هدفش کمک نمايد. کمپاس توسط بسياري از زمين شناسان براي نقشه برداري صحرايي از موضوعات زمين شناسي استفاده مي شود. زمين شناسان بيشترين استفاده را از کمپاس برانتون مي کنند اما باستان شناسان، مهندسين محيط زيست و نقشه برداران نيز از قابليت هاي اين وسيله استفاده مي نمايند. کمپاس برانتون در واقع يک قطب نماست که به دليل داشتن شيب سنج و قابليت حمل راحت به ساير قطب نماها برتري دارد و مي تواند به هر دو روش نشانه روي کمري و چشمي مورد استفاده قرار گيرد. اندازه گيري دقيق ساختار هاي زمين شناسي مانند خط لولاي يک چين، اثر سطح محوري و صفحه محوري و نقشه برداري زمين شناسي بدون استفاده از کمپاس برانتون غيرممکن و کاري نشدني است. در اين نوشتار ما کاربرد کمپاس برانتون را در اندازه گيري تغييرات خطي و صفحه اي ساختمان هاي زمين شناسي ( ساختماني، رسوبي و چينه شناسي) مرور مي کنيم و در مورد استفاده کمپاس در نقشه برداري و اندازه گيري مقاطع چينه شناسي ، اندازه گيري زوايا، ارتفاع و ... بحث مي نمائيم.



کمپاس برانتون ( قطب نماي جيبي )

 

 

 

 

نخستين بار يک زمين شناس کانادايي به نام D.W. Brunton کمپاس برانتون را طراحي کرد که سپس توسط کمپاني William Ainsworth در دنورامريکا ساخته شد. با وجود طراحي بادوام آن، آينه ظريف و بخش هاي شيشه اي آن در مقابل ضربه و رطوبت آسيب پذير بوده و پس از هر بار استفاده نياز به تعمير و آماده سازي براي استفاده مجدد داشتند. از سال 1972 برانتون هاي اصلي بوسيله کمپاني برانتون در ريورتون ايالت وايومينگ امريکا (Riverton, Wyoming) ساخته و به بازار عرضه شدند. نمونه هاي مشابه از آن به مرور زمان در سوئد، چين، ژاپن و آلمان ساخته شد و امروزه در بازار موجود است.

 

 

 



قطعات کمپاس برونتون



ساختمان کمپاس برانتون:


کمپاس برانتون از سه قسمت ، بدنه اصلي (box)، بازوي نشانه روي (sighting arm) و درپوش (lid)، تشکيل شده است.



1) بخش بدنه اصلي:


حاوي قطعات مهمي است که عبارتند از:


الف ) عقربه (Needle)که داراي دو جهت است، يکي جهت شمال ( در کمپاس برانتون هاي اصلي عموما به رنگ سفيد است و در برخي نمونه هاي مشابه با N مشخص شده است) و ديگري که به رنگ سياه است جهت جنوب را نشان مي دهد.

ب) تراز چشم گاوي (Bull's eye level) تراز کروي که براي خواندن زواياي افقي استفاده مي شود.

ج) تراز شيب سنج (Clinometer level) يا همان تراز استوانه اي.

د) صفحه مدرج شيب سنج ( (Clinometer Scale براي خواندن زواياي قائم.


ر) دستگاه تعديل (Damping mechanism) براي تخفيف در حرکت نوساني عقربه و پايداري بيشتر آن

ز) دکمه قفل کننده عقربه (Lift pin)

س) پيچ برنجي کناري

ش) ميخ شاخص(Side brass screw and Index pin) براي تنظيم و نشان دادن انحراف مغناطيسي.


ص) صفحه دايره مدرج (Graduated circle) براي خواندن امتداد.



2 ) درپوش: بوسيله يک لولا به بدنه متصل مي گردد و شامل:


الف ) يک آينه(Mirror) با يک خط محوري.


ب ) پنجره نشانه روي بيضوي شکل(Sighting window)براي نشانه روي به روش هاي کمري و چشمي.


ج) روزنه ديد (Sight).


3) بازوي بلند نشانه روي:بوسيله يک لولا به بدنه متصل شده داراي:

شکاف بيضوي کشيده بر روي طول خود براي مشاهده ساختار هاي خطي.نوک نشانه روي خم شونده(Sighting tip) براي تراز کردن خط ديد.



مقياس هاي آزيموت و بيرينگ :

صفحه مدرج کمپاس برانتون بر مبناي دو مقياس قديمي طراحي شده است.

الف ) مقياس آزيموت: که در آن براي نشان دادن جهات از سه رقم استفاده مي شود به عنوان مثال براي شمال 000 يا 360 درجه و براي جنوب 180 درجه. در اين مقياس تنها جهت شمال مبناي اندازه گيري ها است و يک راستا بر مبناي جهت گيري آن نسبت به شمال از 0 تا 360 درجه تعيين موقعيت مي شود.

ب ) مقياس ربع دايره ( بيرينگ ): که در آن از حروف و ارقام استفاده مي شود ( مثل N60oE, S20oW) در چهار ربع 90 درجه (NE, SE, SW, NW) مدرج شده است. راستاي شمال و جنوب به ترتيب در بالا و پايين صفر درجه را نشان مي دهند. در اين مقياس شمال و جنوب مبناي اندازه گيري منظور مي شوند.



مقياس هاي آزيموت و بيرينگ براي تعيين جهات جغرافيايي :

راستاي يک خط بر روي زمين بوسيله موقعيت آن خط مشخص مي شود، که زاويه افقي بين خط و مرجع (معمولا شمال در بيرينگ و 000 در مقياس آزيموت ) مي باشد. البته مرجع در مقياس بيرينگ، هنگامي که راستاي يک ساختار به سمت جنوب خوانده مي شود، جنوب هم مي تواند باشد.

موقعيت E و W در صفحه مدرج معکوس است، يعني E در سمت چپ صفحه مدرج ( معادل شماره 9ساعت ) و W در سمت راست صفحه ( معادل شماره 3 ساعت) بر روي صفحه مشخص شده اند. اين حالت براي اصلاح در خواندن زاويه طراحي شده است. شايان ذکر است حتي وقتيکه صفحه مدرج چرخانده مي شود، نوک شمال (سفيد رنگ) عقربه کمپاس هميشه رو به شمال قرار مي گيرد. براي مثال براي خواندن زاويه 045 ، ما صفحه را تراز کرده و به سمت راست شمال (جهت عقربه هاي ساعت ) مي چرخيم، اما نوک شمال عقربه به سمت چپ شمال مي گردد ( خلاف عقربه هاي ساعت )، يعني جايي که شرق برروي صفحه مدرج حک شده است و ما زاويه صحيح را قرائت مي کنيم.



نگهداري و تنظيمات کمپاس:


کمپاس دستگاهي دقيق و حساس است و هرگز نبايد هنگام قدم زدن کمپاس را به صورت درباز حمل نمود. چنانچه کمپاس در حين عمليات صحرايي آسيب ببيند چنانچه آينه و شيشه محافظ اضافي به همراه داشته باشيم مي توانيم آن را تعويض کنيم، اما اگر لولا خم شود و يا محفظه هاي تراز بشکند، بايد کمپاس را براي تعمير به کارخانه سازنده فرستاد. چنانچه کمپاس در هواي باراني مورد استفاده قرار گيرد و يا آب به درون آن نفوذ کند، بايد کمپاس را باز کرده و آن را خشک کنيم چراکه اگر تکيه گاه عقربه خيس باشد، عقربه صحيح عمل نخواهد کرد. آينه کمپاس را مي توان با ضربه زدن به زائه کوچک نگهدارنده و برداشتن يک واشر فنري شبيه واشري که بر روي جعبه است، بيرون آورده و آينه جديد را جايگزين آن کرد. اين آينه را بايد طوري قرار دهيم که خط سياه نشانه روي آن در زاويه اي عمود بر محور لولاي درپوش کمپاس قرار گيرد. اين کار را مي توانيم با چرخاندن آينه تا زماني که خط نشانه روي آينه از وسط دريچه نشانه روي بگذرد، انجام دهيم. عمل ميزان را سپس با بستن درپوش کمپاس بر روي نوک برگردانده شده بازوي نشانه روي و مشخص نمودن تطابق نوک بازو با خط وسط آينه امتحان کنيم.



انحراف مغناطيسي و تصحيح کمپاس:


زمين داراي قطب هاي جغرافيايي يا شمال و جنوب حقيقي يعني جايي که محور هاي چرخش زمين سطح آن را قطع مي کنند، و قطب هاي مغناطيسي است، يعني جايي که خطوط ميدان مغناطيسي به صورت واگرا از زمين خارج (جنوب مغناطيسي ) و يا به صورت همگرا به آن وارد ( شمال مغناطيسي ) مي شوند.

عقربه کمپاس برانتون به عنوان يک وسيله مغناطيسي ( يک آهنربا) وقتيکه آزادانه معلق شود قطب هاي مغناطيسي را يافته و در جهت آنها آرايش مي گيرد يعني جايي که عموما شمال واقعي نيست ( بجز برخي مناطق کره زمين). عقربه کمپاس يک آهنربا است و قطب شمال هر آهنربايي در صورتيکه آهنربا آزادانه حرکت کند بوسيله شمال مغناطيسي دفع مي شود. در واقع مي توان نام صحيح اين انتهاي عقربه را قطب شمالجو (north seeking pole) ناميد. نقشه ها قطب مغناطيسي در نيمکره شمالي را " قطب شمال مغناطيسي" مشخص مي کنند.

زاويه بين شمال حقيقي و شمال مغناطيسي " ميل مغناطيسي " (magnetic declination) ناميده مي شود. ميل مغناطيسي با موقعيت، زمان ( سالانه و روزانه )، ناهنجاري هاي مغناطيسي محلي، ارتفاع (جزئي و قابل صرف نظر) و فعاليت هاي مغناطيسي خورشيد تغيير مي کند (Goulet, 1999). درواقع ميل زاويه بين نقطه اي که عقربه کمپاس به عنوان شمال نشان مي دهد و شمال حقيقي مي باشد. ميل مغناطيسي در طول خطوطي که اصطلاحا خطوط هم ارز (isogonic lines) ناميده مي شوند ثابت هستند. خط فرضي با ميل مغناطيسي صفر درجه از غرب خليج هودسن، درياچه سوپريور، درياچه ميشيگان و فلوريدا عبور مي کند. قطب شمال مغناطيسي در سال 1999 در موقعيت 79.8° N, and 107.0° W, 75 در مناطق قطبي کانادا در فاصله 1140 کيلومتري از شمال واقعي قرار داشت. زاويه قائم بين بردار هاي مغناطيسي به سطح (افق) زمين وابسته است و زاويه انحراف مغناطيسي (magnetic inclination) ناميده مي شود و با تغيير عرض جغرافيايي تغيير مي کند. اين زاويه در قطب مغناطيسي 90 درجه و در استواي مغناطيسي صفر درجه است.



تعيين انحراف مغناطيسي:

اگر عقربه کمپاس شرق يا غرب شمال واقعي را به عنوان شمال مشخص نمايد، اين اختلاف به ترتيب انحراف مغناطيسي شرقي يا غربي ناميده مي شود. شمال مغناطيسي (MN) هم در نيمکره شمالي و هم در نيمکره جنوبي به عنوان مرجع انحراف مغناطيسي است. براي تعيين انحراف مغناطيسي در يک منطقه مورد مطالعه ما مي توانيم از موارد زير استفاده کنيم:


1) نقشه هاي توپوگرافي چاپ شده: در برخي نقشه ها انحراف مغناطيسي منطقه بوسيله زاويه بين دو پيکان شمال مغناطيسي (MN) و شمال حقيقي (GN) نشان داده شده است.


2) نمودار هاي ايزوگوني چاپ شده و يا موجود در وب سايت ها: که انحراف مغناطيسي را نشان مي دهند.


3) حسابگر آنلاين براي مشخص نمودن آخرين انحراف مغناطيسي براي يک موقعيت مشخص (طول و عرض جغرافيايي) و زمان مشخص.



تنظيم انحراف مغناطيسي در کمپاس:


انحراف مغناطيسي بوسيله چرخاندن پيچ برنجي که در کناره بدنه کمپاس وجود دارد تنظيم و تصحيح مي گردد. براي يک انحراف غربي 15 درجه ( يعني شمال مغناطيسي 15 درجه در غرب شمال حقيقي قرار دارد) صفحه مدرج به سمت غرب يعني در خلاف جهت چرخش عقربه هاي ساعت ( با چرخاندن پيچ ) چرخانده مي شود تا ميخ شاخص روي N15W در مقياس بيرينگ ويا 345 درجه در مقياس آزيموت قرار گيرد. براي يک انحراف 15 درجه شرقي، صفحه مدرج به سمت شرق چرخانده مي شود ( در جهت چرخش عقربه هاي ساعت ) تا ميخ شاخص روي N15E در مقياس بيرينگ ويا 015 درجه در مقياس آزيموت قرار گيرد. در ايران انحراف مغناطيسي به سمت شرق است و مقدار زاويه آن در مکان هاي مختلف متفاوت است.



کارآيي کمپاس:


براي تهيه يک نقشه و يا تحليل زمين شناسي و ساختاري يک منطقه بايد مشخصات و موقعيت ساختارهاي صفحه اي و خطي آن منطقه برداشت شود. زمين شناسان نمي توانند بدون دانستن چگونگي استفاده از کمپاس براي بدست آوردن اطلاعات ساختاري و تشخيص مرز واحد هاي ساختاري، يک نقشه مفيد توليد کرده و يا اطلاعات مفيد بدست آورند. بنابراين ما نياز داريم که چگونگي اندازه گيري ساختار هاي خطي و صفحه اي را براي تمام انواع ساختمان ها مثل عناصر رسوبي و ساختماني و مرز هاي سنگ چينه اي نقشه ها، بدانيم. يک کمپاس داراي کارآيي هاي فراواني است که تعدادي از مهمترين اين کاربردها در زير توضيح داده مي شود:



1) اندازه گيري موقعيت ساختار هاي خطي

2) اندازه گيري زاويه پيچ براي عناصر خطي

3) اندازه گيري زواياي قائم، ارتفاع و فاصله

4) اندازه گيري ضخامت حقيقي لايه ها

5) اندازه گيري موقعيت صفحات

6) بدست آوردن موقعيت يک خط مابين دو نقطه

7) اندازه گيري موقعيت يک صفحه با تکنيک دو خط

8) تعيين دو نقطه هم ارتفاع

9) تعيين موقعيت با استفاده از کمپاس و نقشه



تعاريف:
وضعيت ساختارهاي خطي و صفحه اي داراي دو مشخصه اصلي است: راستا و ميل.

"راستا" زاويه افقي بين يک خط و راستاي مشخص است ( شمال يا جنوب ). يک "خط" يا تصوير افقي يک ساختار خطي شيبدار است يا يک خط افقي روي يک صفحه شيبدار.

"ميل" يک مشخصه عددي است يعني فقط يک عدد است ( مثل 045o يا N45oE). زاويه ميل به عبارت ديگر زاويه قائم بين ساختار خطي يا صفحه اي و سطح افق است. به صورت قرار دادي زوايه ميل را از افق به سمت پايين حساب مي کنند يعني ما زاويه يک ساختار نسبت به افق را به سمت پايين حساب مي کنيم نه بالا، خصوصا وقتي که داده ها را بر روي نيمکره پاييني شبکه استريونت وارد مي کنيم ( بلورشناسان از نيمکره بالايي نيز براي بلور ها استفاده مي کنند). ميل يک بردار است يعني داراي دو مولفه مي باشد: يک مقدارميل (زاويه زير سطح افق)و يک سمت ميل(جهتي که ساختار صفحه اي به آن طرف شيب دارد مثل 30o NW ) اين در وضعيت عمومي است و دو مولفه يعني راستا و ميل در عناصر خطي و صفحه اي معاني متفاوتي پيدا مي کنند. براي ساختار هاي صفحه اي مانند لايه بندي ) مرز هاي لايه ها )، گسل، فولياسيون و عناصر صفحه اي، روند و ميل به امتداد و شيب تبديل مي شوند که امتداد يک کميت عددي و شيب يک کميت برداري است.

امتداد موقعيت يک خط افقي بر روي صفحه حاوي آن است. چون امتداد راستاي يک خط افقي است مي توان راستاي هر يک از دو سمت آن را قرائت کرد. بنابراين 000o و 180oامتداد هاي مشابه هستند.

شيب تمايل يک صفحه شيبدار است. براي ساختار هاي خطي مانند يک خط لولا، محور يا خطوارگي، ما از روند (trend) و ميل (plunge) براي نشان دادن راستا و شيب استفاده مي کنيم. شايان ذکر است که صفحات افقي فاقد هر گونه امتدادي هستند زيرا آنها خط افق را در طول يک خط قطع نمي کنند.

روند، راستاي يک ساختار خطي است در جهتي که آن ساختار به آن سمت شيب دارد. ميل، مقدار شيب آن ساختار خطي است. براي مثال 30 ، 060 به اين صورت هم نوشته مي شود 30 N60oE که روند و ميل را مشخص مي کند نشان دهنده خطي است که داراي ميل 30 درجه و روند 060 است.

شايان ذکر است که خطوط قائم روند خاصي ندارد و روند يک ساختار خطي غير افقي مي بايست از يک مرجع (مثل شمال) به سمتي که خط ميل دارد خوانده شود. بنابراين روندهاي 000 و 180 درجه براي ساختار هاي خطي يکسان نيستند (تفاوت روند و امتداد). ساختار هاي خطي همچنين با زاويه پيچ (pitch) آن روي يک صفحه مشخص نيز تعريف مي شود. روند هر خط در يک صفحه قائم از امتداد آن صفحه طبعيت مي کند.

"زاويه پيچ" زاويه حاده اي است که خط با امتداد صفحه اي که در آن قرار گرفته است مي سازد. براي مثال يک پيچ 40SW ( به صورت 40 درجه از جنوب غرب خوانده مي شود) به اين معني است که خط داراي زاويه پيچ 40 درجه از ( نه به سمت ) جنوب غرب انتهاي جنوب غربي خط امتداد صفحه اي است که خط در آن قرار گرفته است. لازم به ذکر است که زاويه پيچ عموما يک زاويه قائم يا افقي نيست مگر براي صفحات افقي و قائمي که حاوي عناصر خطي باشند. زاويه پيچ يک جايگزين براي روند و ميل است، اگرچه گاهي تنها راه مفيد براي اندازه گيري صحيح مشخصات يک خط است، بويژه زماني که خط داراي ميل زيادي است.



روش هاي برداشت اطلاعات بوسيله کمپاس:


براي برداشت اطلاعات بوسيله يک کمپاس دو روش عمده وجود دارد:

1 ) روش مستقيم: در اين روش بدنه کمپاس مستقيما با ساختار مورد نظر تماس داشته و اطلاعات دقيق برداشت مي شود.


2 ) روش غير مستقيم: در اين روش کمپاس با ساختار مورد نظر فاصله دارد و اطلاعات از راه دور برداشت مي شود. به اين روش نشانه روي مي گويند، يعني کاربر کمپاس بوسيله کمپاس به سمت سوژه مورد نظر نشانه رفته و اطلاعات مورد نظر خود را برداشت مي کند. در اين روش با توجه به موقعيت قرارگيري سوژه نسبت به کاربر از دو روش نشانه روي استفاده مي شود:


الف) روش نشانه روي کمري: اين روش براي نشانه روي و برداشت اطلاعات نقاطي که بالاتر از کاربر هستند ( يعني نقاطي که در ارتفاع بيشتري قرار دارند) استفاده مي شود. در اين روش کمپاس را در کف دست قرار داده و در حاليکه درپوش حاوي آينه نزديک به بدن ما قرار دارد، تصوير شيء مورد نظر را در داخل آينه يافته و آن را با خط محور آينه و شکاف بازوي نشانه روي منطبق مي کنيم و تراز کروي (چشم گاوي) را تنظيم کرده و اطلاعات مورد نظر خود را مي خوانيم.

 

 



طريقه در دست گرفتن کمپاس در نشانه روي کمري



ب) روش نشانه روي چشمي: اين روش براي سوژه هايي که هم ارتفاع يا پايين تر از کاربر قرار دارند کاربرد دارد. در اين روش ابتدا بازوي نشانه روي را در امتداد بدنه کمپاس قرار داده و زائده انتهايي را بر بازو عمود مي کنيم. درپوش کمپاس را در حالتي مي گيريم که با بدنه آن زاويه 30 تا 40 درجه بسازد ( زاويه اي که بتوان از آينه صفحه مدرج را ديد). حال کمپاس را روي دست گرفته و به سمت شيء نشانه مي رويم، در حاليکه از روزنه ديد به پنجره نشانه روي روي آينه و شيء نشانه رفته ايم،پس از حصول اطمينان از تراز بودن تراز کروي، اطلاعات مورد نظر را مي خوانيم. هرچه دست کشيده تر باشد اطلاعات برداشت شده صحيح تر خواهد بود.

 

نشانه روي چشمي براي سوژه هم ارتفاع

در صورتيکه شيء مورد نظر در ارتفاع پايين تري نسبت به کاربر قرار گرفته باشد، مي توان بازوي نشانه روي را به عنوان پايه در زير درپوش کمپاس قرار داده و از شکاف بازو به پنجره نشانه روي و شيء نگريست و پس از تراز کردن تراز کروي، اطلاعات مورد نظر را برداشت نمود.


اندازه گيري موقعيت ساختار هاي خطي:


اندازه گيري روند و ميل:


اگر ساختار خطي پايين تر از خط ديد ما قرار گرفته باشد، بازوي نشانه روي و در پوش کمپاس را باز کرده و شکاف بلند بازو را موازي با ساختار خطي مي گيريم. اگر ساختار خطي بالاتر از سر ما قرار داشت ( مثلا روي لايه اي در بالاي سرمان) زير ساختار ايستاده و ساختار خطي را با خط سياه محور آينه درپوش کمپاس در يک رديف قرار مي دهيم. در هر دو حالت کمپاس را بوسيله تراز کروي ( تراز چشم گاوي) تراز مي کنيم. اگر ساختار خطي داراي ميل بود تنها يکي از جهات عقربه ( شمالي يا جنوبي) روند صحيح ساختار خطي را نشان مي دهد.

نکته: عموما بسياري از زمين شناسان مبتدي دچار اشتباه در خواندن روند صحيح مي شوند. برخي افراد عادت دارند که تنها جهت شمالي ( به رنگ سفيد) عقربه کمپاس را بخوانند و يا برعکس، که اين باعث اشتباه شايع در خواندن روند ساختار خطي مي شود. هنگام استفاده از کمپاس برانتون بايد فاقد حساسيت نسبت به جهت خاص باشيم و تنها جهت عقربه اي که راستاي صحيح ميل خط را نشان مي دهد بخوانيم ( جهتي که خط به سمت پايين شيب دارد، نه بالا). بنابراين زماني که مشخصات يک خط را مي خوانيم هميشه تنها روند يکي از جهات عقربه کمپاس صحيح است.

براي مشخص کردن جهت صحيح، ما بايد از جهات جغرافيايي محلي ، يعني از جهت شمال يا جنوب در صحرا در هر لحظه آگاه باشيم. براي مثال، اگر ساختار خطي اي را که به سمت جنوب (جنوب يا جايي در ربع جنوب غربي يا جنوب شرقي) ميل دارد اندازه گيري مي کنيم، بايد روند عقربه اي را که يکي از اين جهات جنوبي را نشان مي دهد بخوانيم ( مثلا 120o يا S60o E) نه جهات مقابل آن در سمت شمال ( 300o يا N60oW ) را که بوسيله جهت ديگر عقربه نمايش داده مي شود. پس براي يک خط روند هاي 120o و 300oمعادل يکديگر نيستند و تنها يکي از جهات صحيح است ( در اين مثال 120o يا S60o E). جهت صحيح روند ممکن است با جهت سفيد عقربه و يا جهت سياه آن نشان داده شود. رنگ عقربه منوط به چگونگي در دست گرفتن کمپاس (بازوي متحرک در نزديک بدن و يا مقابل) و جهت ديد ما در صحرا ( به سمت شمال يا جنوب) مي باشد. بنابراين براي احتراز از خطاهاي رايج، مهم نيست که کمپاس را چگونه در دست گرفته ايد و يا به چه سمتي ايستاده ايد، تنها بدانيد که شمال يا جنوب جغرافيايي در موقعيتي که ايستاده ايد کجاست و از خودتان اين سئوال را بپرسيد: خط به کدام سمت پايين مي رود ( يعني ميل دارد) ؟ اگر به سمت شمال ميل دارد، عقربه اي را که سمت شمال يا شمال شرقي يا شمال غربي را نشان مي دهد (سفيد يا سياه) بخوانيد نه جهت مقابل آن را. اين راحت ترين و کاربردي ترين راه براي اندازه گيري صحيح يک خط است. البته اگر يک ساختار خطي ميل نداشته باشد ( يک حالت ويژه)، مي توان آزادانه هر کدام از جهات سفيد يا سياه عقربه را قرائت کرد، زيرا خط افقي است (هر دو جهت مشابه است.)

مثال: ما قله يک ريپل مارک که تقريبا روندي به سمت شمال دارد را اندازه مي گيريم ( ما در صحرا جهت شمال را مي دانيم زيرا کمپاس داريم!). قله ريپل مارک داراي ميل است و روي لايه بندي که خود داراي شيب است قرار گرفته است. بازوي نشانه روي کمپاس را با قله ريپل مارک در يک راستا قرار داده و روندي را که يکي از جهات شمالي يا جنوبي عقربه ( سفيد يا سياه) که به شمال نزديک تر است نشان مي دهد، مي خوانيم. بنابراين اگر جهت سياه عقربه N20oW را مشخص کند و جهت سفيد آن S20oE ، ما بايد جهت سياه عقربه را بخوانيم. اشتباها تصور نکنيد که جهت سفيد عقربه شمال را به شما مي دهد و شما بايد آن را بخوانيد که اين اشتباه رايجي است.



اندازه گيري زاويه پيچ براي عناصر خطي:


چنانچه ساختار خطي مورد نظر داراي ميل تندي بود بهتر است به جاي روند و ميل از زاويه پيچ استفاده شود. اندازه گيري زاويه پيچ تنها در حالتي ممکن است که ساختار خطي بر روي يک سطح فيزيکي قرار گرفته باشد. براي مثال اگر دسته اي از خش لغزهاي مايل بر روي سطح يک گسل وجود داشته باشد، اين خش لغزها را به اين صورت اندازه گيري مي کنيم. ابتدا صفحه اي را که حاوي ساختار هاي خطي است اندازه گيري مي کنيم( يعني گسل). سپس زاويه پيچ خش لغزها روي صفحه گسل را به طريقه زير اندازه مي گيريم. يک حلقه کروي برجسته در پشت کمپاس برانتون وجود دارد که براي اندازه گيري زاويه پيچ طراحي شده است. در و بازوي کمپاس را کاملا باز کرده و لبه در و بدنه آن را با ساختار خطي مورد نظر در يک رديف قرار مي دهيم تا زمانيکه حلقه پشت کمپاس به سطح گسل مماس شود. اگر شيب سنج استوانه اي در اين حالت تراز نشد به آرامي بدنه کمپاس را حرکت داده و اندکي شيب سنج را مي چرخانيم و بدنه کمپاس را به محل اوليه بر مي گردانيم تا زمانيکه لبه با خط تراز شود. اگر شيب سنج تراز نشد، اين مرحله را چندين بار تکرار مي کنيم تا زماني که شيب سنج لبه کمپاس را به موازات خش لغز تراز نمايد و حلقه زير کمپاس به طور کامل به روي صفحه گسل خوابيده باشد. در اين حالت عدد روي صفحه مدرج شيب سنج را که نشانگر شيب سنج مقابل آن ايستاده است مي خوانيم. اين روش يک فرايند آزمون و خطا براي بدست آوردن زاويه پيچ است و براي کسب مهارت نياز به تمرين و ممارست دارد.



اندازه گيري زواياي قائم، ارتفاع و فاصله:

براي اندازه گيري زواياي قائم، درپوش را خم کرده و کمپاس را همانگونه که براي اندازه گيري ميل ساختار هاي خطي شرح داده شد يعني با شيب سنج استفاده مي کنيم. زاويه قائم (q ) مي تواند براي محاسبه ارتفاع (h ) يک جسم يا شيء (مثل ديوار، برج و قله کوه) با استفاده از فرمول h = x tan q مورد استفاده قرار گيرد، البته بايد فاصله (x ) با جسم را بدانيم.
همچنين مي توانيم از توابع مثلثاتي براي محاسبه فاصله افقي (x) از نقطه A تا يک جسم در نقطه B به اين صورت استفاده نمائيم. از نقطه A به نقطه C مي رويم به طوريکه خط AC عمود بر خط AB مي باشد. اين کار را مي توان به کمک کمپاس با بدست آوردن زاويه 90 درجه از خط AB انجام داد. با پيمايش (pacing) فاصله AC را 10 متر تعيين مي کنيم( البته اگر اندازه قدم هايمان را بدانيم). زاويه C به B را مي خوانيم. کم کردن اين دو زاويه از هم زاويه b بين AB و CB را مشخص مي کند. حال ما يک مثلت قائم الزاويه ABC داريم که AC = 10m و AB = x است و زاويه b نيز مشخص است. حال از معادله زير برای بدست آوردن مقدار x به متر استفاده مي کنيم:


tan b = AC/AB = 10m/x



اندازه گيري ضخامت حقيقي لايه ها:


کمپاس مي تواند به روش دستي که بر روي پايه نگهدار(Jacob Staff) قرار داده شده است براي اندازه گيري ضخامت حقيقي واحد هاي سنگ چينه اي ( مانند عضو و سازند) به روش زير مورد استفاده قرار گيرد. شيب واقعي لايه ها را اندازه گيري کرده و شيب سنج را در آن زاويه تنظيم مي کنيم.کمپاس را به صورت قائم با درپوش نيمه بسته بر روي پايه سوار کرده ( مانند حالتي که ميل را مي خوانيم) و از قرارگيري شيب سنج در حالتي که زاويه شيب را اندازه گرفته ايم اطمينان کسب مي کنيم. از مرز پاييني يک واحد چينه اي شروع مي کنيم. پايه را به جهت شيب لايه ها خم کرده و همزمان درون آينه نگاه مي کنيم تا زماني که حباب شيب سنج در مرکز قرار گيرد. در اين موقعيت از طريق سوراخ ديد و پنجره نشانه روي نگاه کرده و نقطه اي روي زمين که محل برخورد خط ديد ما با زمين است مشخص مي کنيم. پايه نگهدار را در آن محل قرار داده و اين عمل را تکرار مي کنيم و تعداد دفعات (n) آن را شمارش مي کينم تا به مرز بالايي واحد سنگ چينه اي برسيم. حال با ضرب تعداد دفعات در طول پايه ( مثلا 5/1 متر) ضخامت حقيقي واحد چينه اي بدست مي آيد.

 

 

استفاده از پايه نگهدار و کمپاس براي تعيين ضخامت حقيقي لايه ها

اندازه گيري موقعيت صفحات:


براي بدست آوردن موقعيت يک ساختار خطي ما نياز به اندازه گيري امتداد و شيب آن ساختار داريم. براي اين کار از دو روش مي توانيم استفاده کنيم:


1) روش مستقيم:


اگر صفحه صاف، هموار و غير مغناطيسي باشد راحت ترين راه براي اندازه گيري امتداد و شيب صفحه تماس کناره بدنه کمپاس با صفحه است به صورتيکه حباب تراز کروي در مرکز قرار گيرد. با اين کار خطي افقي موازي محل برخورد کناره کمپاس و صفحه ايجاد مي شود. در اين حالت در خواندن هريک از دو سمت عقربه کمپاس مختاريم ( يعني 140 و 320 درجه امتدادهاي مشابه اند). با اين کار امتداد صفحه مشخص مي شود. مي توان خط امتداد را با يک مداد به موازات لبه بدنه کمپاس بر روي صفحه کشيد. در موارد ويژه مانند زماني که مي خواهيم جهت نمونه هاي سنگي برداشت شده براي بررسي هاي ساختاري را مشخص کنيم بايد يکي از طرفين خط افقي رسم شده را با علامت فلش مشخص کنيم.



روش مستقيم بدست آوردن امتداد لايه

اندازه گيري شيب لايه با روش مستقيم

بعد از اندازه گيري امتداد، مقدار شيب صفحه با قرار دادن لبه بدنه کمپاس بر روي صفحه و در جهت عمود بر خط امتداد و تراز کردن شيب سنج ( تراز استوانه اي) بدست مي آيد. براي تعيين جهت شيب با تراز کردن تراز استوانه اي جهتي را که صفحه به طرف آن شيب دارد مشخص مي کنيم.

 

 

نحوه قرار گيري لبه کمپاس بر روي لايه براي تعيين مقدار شيب

 

 

طريقه قرار دادن لبه کمپاس بر روي لايه براي بدست آوردن امتداد لايه



اندازه گيري شيب توپوگرافي از دور:

براي بدست آوردن شيب توپوگرافي هر ناحيه، ابتدا طوري مي ايستيم که توپوگرافي مورد نظر به صورت يک خط نمايان شود. آنگاه درپوش کمپاس را در امتداد بدنه قرار داده و آن را در مقابل خود گرفته به صورتيکه يکي از کناره هاي کمپاس يا خط محور آينه ، بر شيب توپوگرافي مماس شود، در اين حالت تراز شيب سنج را تنظيم کرده و مقدار شيب را مي خوانيم .

نوک شمالي عقربه در نيمکره شمالي که زاويه انحراف مغناطيسي به سمت پايين است به سمت صفحه مدرج نزديک مي شود. يک وزنه کوچک الحاقي به سمت جنوبي عقربه اضافه شده است تا تعادل را در عقربه فراهم سازد. چنانچه کمپاس در نيمکره جنوبي يعني جايي که انحراف مغناطيسي به سمت بالاست استفاده شود بايد وزنه عقربه آن بر روي بخش شمالي عقربه بسته شود تا تعادل ايجاد گردد. براي عدم خطا در تشخيص عقربه سمت شمال بهتر است هميشه به وزنه دقت کنيم.


بدست آوردن موقعيت يک خط مابين دو نقطه:


معمولا ما نياز داريم تا روند و ميل يک خط اتصال دهنده دو نقطه را مانند خط ميان دو نفر، يا يک نفر تا يک جسم (مانند خانه، برج يا يک علامت ) بدست آوريم. براي انجام اين کار ما مي توانيم از يکي از روش هاي نشانه روي چشمي يا کمري استفاده نمائيم. روش نشانه روي چشمي در بالا توضيح داده شد. براي روش نشانه روي کمري، در کمپاس را در نزديک بدن قرار داده و آن را کج مي کنيم تا وقتي که بدنه کمپاس با تراز کردن تراز چشم گاوي، افقي شود. موقعيت هدف از درون آينه با خط سياه ميان آينه هدف گيري کرده و بعد کمپاس را با تراز کروي تراز کرده و روند را مي خوانيم.

اندازه گيري ميل اين خط به اين ترتيب است: کمپاس را قائم کرده ( بدنه قائم باشد ) تا درپوش و بازوي نشانه روي خميده شود. از درون سوراخ درون راس نشانه روي (sighting tip) و از ميان پنجره نشانه روي نگاه کرده و شيب سنج را تراز مي کنيم تا موقعي که نقطه اي مشخص بر روي هدف مورد نظر رويت شود. اگر دو شخص داراي قد يکسان باشند تقاطع چشمان شخص هدف گيري شده با خط سياه ميان پنجره نشانه روي نقطه مورد نظر است. و اگر ما به سوي فردي که از ما کوتاه تر است ( مثلا 5 سانتيمتر کوتاه تر) نشانه رفته ايم، بايد نقطه مورد نظر را 5 سانتي متر بالاتر از خط ديد او(مثلا روي سر او) در نظر گرفت. وقتي که شخص هدف 5 سانتي متر از ما بلندتر است بايد دهان او را نشانه روي کنيم.



2) روش غير مستقيم:


اگر صفحه مورد نظر صاف نباشد و در مقابل خط ديد ما قرار داشته باشد، ما بايد از روش نشانه روي چشمي به اين طريق استفاده کنيم. بازوي نشانه روي را باز کرده و سر يا نوک نشانه روي را خم مي کنيم. يکي از چشم ها را بسته و به طرفين حرکت مي کنيم تا زماني که لبه سطح شيبدار را ببينيم. در صورتيکه حرکت بيشتر باعث مشخص شدن سطح صفحه شيبدار مي شود، حرکت را متوقف مي کينم. در اين موقعيت ما در حال مشاهده صفحه از لبه کناري آن هستيم و آن را به صورت يک خط مي بينيم. در کمپاس را خم مي کنيم تا موقعي که لبه سطح شيبدار را از طريق پنجره نشانه روي روي درپوش ببينيم. کمپاس را به اين صورت در دست مي گيريم: دو انگشت شست را زير بازوي نشانه روي بدنه کمپاس مي گيريم و دو انگشت نشانه را روي لبه درپوش و انگشت هاي وسط را پشت قسمت افقي بدنه مي گيريم. درپوش کمپاس را حرکت مي دهيم تا تراز کروي ( چشم گاوي) در آينه مشاهده شود. آن را تراز کرده و کمپاس را به صورتي مي گيريم که خط سياه ميان پنجره نشانه روي، لبه صفحه را قطع کند ( سعي نکنيد که خط سياه با لبه دقيقا تراز شود، زيرا اين کار باعث کج شدن بدنه کمپاس و بر هم خوردن تراز آن مي شود، مگر اينکه صفحه قائم باشد ). نفس خود را حبس کنيد و جهتي را که هر کدام از جهات سفيد يا سياه عقربه ( هر کدام که در آينه مشخص است ) نشان مي دهد بخوانيد. اين عدد امتداد صفحه را در آينه و بدون حرکت بدنه و بر هم خوردن تراز نشان مي دهد. در همين موقعيت براي خواندن مقدار شيب، لبه بدنه کمپاس را با لبه صفحه در يک رديف قرار داده و با تراز کردن شيب سنج مقدار آن را مي خوانيم. براي تعيين جهت شيب، جهت اصلي که صفحه به آن سمت شيب دارد را به روشي که قبلا ذکر شد بدست مي آوريم.

 

 

بدست آوردن شيب توپوگرافي از راه دور با نشانه روي چشمي

اگر صفحه مورد نظر قائم و زمين افقي باشد ( يک حالت خاص )، مستقيما روي لبه صفحه ايستاده و روند لبه صفحه را مي خوانيم اين روند همان امتداد صفحه است.

نکته: برخي زمين شناسان بي تجربه فرض مي کنند که مي توانند امتداد يک صفحه شيبدار غير قائم را به اين روش محاسبه کنند. تکنيک ايستادن بر روي لبه صفحه براي حالتي که صفحه غير قائم و سطح بالايي غير افقي مي باشد، کارا نيست و روند لبه صفحه در اين حالت امتداد را به ما نمي دهد. در چنين حالاتي ما مي بايست مستقيما امتداد را به روش نشانه روي چشمي يا به روشي که در بالا توضيح داده شد ( تماس کمپاس با صفحه ) بدست آوريم.



بدست آوردن موقعيت يک خط مابين دو نقطه:


معمولا ما نياز داريم تا روند و ميل يک خط اتصال دهنده دو نقطه را مانند خط ميان دو نفر، يا يک نفر تا يک جسم (مانند خانه، برج يا يک علامت ) بدست آوريم. براي انجام اين کار ما مي توانيم از يکي از روش هاي نشانه روي چشمي يا کمري استفاده نمائيم. روش نشانه روي چشمي در بالا توضيح داده شد.

براي روش نشانه روي کمري، در کمپاس را در نزديک بدن قرار داده و آن را کج مي کنيم تا وقتي که بدنه کمپاس با تراز کردن تراز چشم گاوي، افقي شود. موقعيت هدف از درون آينه با خط سياه ميان آينه هدف گيري کرده و بعد کمپاس را با تراز کروي تراز کرده و روند را مي خوانيم.

اندازه گيري ميل اين خط به اين ترتيب است: کمپاس را قائم کرده ( بدنه قائم باشد ) تا درپوش و بازوي نشانه روي خميده شود. از درون سوراخ درون راس نشانه روي (sighting tip) و از ميان پنجره نشانه روي نگاه کرده و شيب سنج را تراز مي کنيم تا موقعي که نقطه اي مشخص بر روي هدف مورد نظر رويت شود. اگر دو شخص داراي قد يکسان باشند تقاطع چشمان شخص هدف گيري شده با خط سياه ميان پنجره نشانه روي نقطه مورد نظر است. و اگر ما به سوي فردي که از ما کوتاه تر است ( مثلا 5 سانتيمتر کوتاه تر) نشانه رفته ايم، بايد نقطه مورد نظر را 5 سانتي متر بالاتر از خط ديد او(مثلا روي سر او) در نظر گرفت. وقتي که شخص هدف 5 سانتي متر از ما بلندتر است بايد دهان او را نشانه روي کنيم.



اندازه گيري موقعيت يک صفحه با تکنيک دو خط:


تکنيک دو خط يک روش بسيار مفيد و دقيق اندازه گيري صفحات تقريبا افقي يا با شيب کم مي باشد. اين صفحات کم شيب بسيار رايج بوده و بطور دقيق با اندازه گيري امتداد و شيب قابل اندازه گيري نمي باشند اگر سطح رخنمون شده صفحه کوچک باشد، دو مداد نوک تيز را با زاويه زياد نسبت به يکديگر بر روي صفحه قرار مي دهيم. نوک تيز مداد ها ميل به سمت پايين را نشان مي دهند. روند و ميل دو خط را اندازه گيري مي کنيم (1 و 2). چنانچه صفحه نيمه افقي بزرگ و عريض باشد ( مانند يک لايه بازالتي)، دو خط بلند را بوسيله دونفر تعيين مي کنيم. دو شخص در دو نقطه مي ايستند و به سمت يکديگر نشانه رفته، روند و ميل خطي را که ديگري را قطع مي کند بدست مي آورند (1). ميانگين اين دو را بدست مي آوريم. همين کار را دوباره براي بدست آوردن روند و ميل يک خط دوم نيز انجام مي دهند (2). براي بدست آوردن جهت گيري يک صفحه که شامل دو خط است، خط ها را به صورت دو نقطه بر روي استريونت مي کشيم، و صفحه را حرکت مي دهيم تا دو نقطه بر روي يک دايره بزرگ قرار گيرند. امتداد و شيب دايره بزرگ را مي خوانيم.

اگرچه تکنيک دوخط بهترين راه براي تعيين موقعيت صفحات کم شيب يا نيمه افقي است، موقعيت صفحات کم شيب کوچک ( مثلا لايه بندي در منطقه لولايي چين هاي ميکروسکوپي) مي تواند به روش آزمون و خطا به صورت زير تعيين شود. شيب لايه را در جايي که فکر مي کنيم به حداکثر شيب ( شيب حقيقي) نزديک است،پس از تراز کردن شيب سنج، اندازه گيري کرده و مقدار آن را به خاطر مي سپاريم. کمپاس را مي چرخانيم تا زماني که گوشه قائم الزاويه کمپاس صفحه را لمس کند. در اين حال شيب را مجددا مي خوانيم. اگر شيب کمتر از عدد قبلي باشد ما از شيب حقيقي فاصله داريم و اگر عدد اوليه به شيب حقيقي نزديک تر است. کمپاس را به حالت اوليه باز گردانده و اين بار در جهت مخالف حرکت مي دهيم. اين کار را تکرار مي کنيم را زماني که ما حداکثر شيب را که همان شيب حقيقي است بدست آوريم. وقتي که شيب حقيقي و مقدار آن مشخص شد، راستاي صفحه را در جهت عمود بر خط شيب اندازه گيري مي کنيم.



استفاده از کمپاس براي تعيين دو نقطه هم ارتفاع:


گاهي اوقات ما بر روي مرز يک لايه افقي ( مانند يک لايه بازالتي يا يک لايه رسوبي) بر روي يک تپه قرار گرفته ايم و نياز به تعيين يک نقطه هم ارتفاع بر روي تپه مجاور داريم. به اين صورت عمل مي کنيم: شيب سنج را بر روي عدد صفر صفحه مدرج آن تنظيم مي کنيم، و کمپاس را از پهلو ( به صورت قائم ) به صورتيکه براي اندازه گيري ميل توضيح داده شد مي چرخانيم. از سوراخ نوک بازوي نشانه روي به داخل پنجره نشانه روي نگاه کرده و شيب سنج را با حرکت دادن بدنه کمپاس به بالا يا پايين و نگاه کردن در آينه تراز مي کنيم ( در حالتي که صفر درجه را نشان مي دهد و بدون اينکه شيب سنج را حرکت دهيم ). وقتي شيب سنج تراز شد، نقطه اي را که محل تقاطع خط ديد شما با زمين است بر روي تپه مقابل مشخص مي کنيم. اين نقطه، نقطه هم ارتفاع با محل ايستادن ما، بر روي تپه مجاور مي باشد.

 

 



نشانه روي چشمي براي تعيين ارتفاع نقاط نسبت به خود

اين تکنيک همچنين براي تعيين امتداد يک لايه به روش دستي نيز استفاده مي شود. کافي است تا شيب سنج را بر روي عدد صفر قرار داده، بر روي يک لايه ايستاده و در طول لايه نگاه کنيم و شيب سنج را بدون حرکت دادن پيچ تنظيم آن تراز کنيم. بعد از اينکه شيب سنج تراز شد، نقطه اي را بر روي لبه لايه در راستاي خط ديد افقي مان مشخص مي کنيم. اکنون ما خط امتداد را بدست آورده ايم (خط افقي ) و کافي است تا راستاي آن را به روش نشانه روي چشمي و يا کمري بخوانيم. براي اينکه در چنين موقعيتي شيب لايه را در جهت عمود بر خط امتداد بخوانيم، شيب سنج را به صورتيکه براي اندازه گيري شيب توضيح داده شد استفاده مي کنيم.



يافتن موقعيت با استفاده از کمپاس و نقشه:


در اين بخش مي آموزيم که چگونه از يک کمپاس و نقشه توپوگرافي براي براي مشخص کردن موقعيتمان بر روي نقشه استفاده کنيم. اولين کار تنظيم کمپاس با انحراف مغناطيسي ناحيه است. اگر اين کار صورت نگيرد برداشت ها و نتايج آنها اشتباه شده و به مکاني که مد نظرمان است نخواهيم رسيد. انحراف مغناطيسي در منطقه مورد نظر، بايد بر روي نقشه چاپ شده باشد. بعد از يافتن انحراف مغناطيسي بر روي نقشه، بايد آن را بر روي کمپاس خود منتقل کنيم. اگر از کمپاس برانتون استفاده مي کنيم کافي است تا همانطور که قبلا ذکر شد، پيچ برنجي را که در کنار بدنه کمپاس قرار دارد بچرخانيم تا شاخص (index pin) روي صفحه مدرج بر روي ميزان انحراف درست قرار گيرد. براي مدل هاي ديگر کمپاس مي توانيم انحراف مغناطيسي را با چرخاندن دايره مدرج بيروني کمپاس تا زمان قرارگيري عدد مورد نظر روي صفحه مدرج در مقابل خط شاخص لبه بالايي کمپاس تصحيح نمود. براي نمونه هاي ديگر کمپاس که با اين روش ها قابل تصحيح انحراف مغناطيسي نيستند بايد به کتاب راهنماي همراه آن مراجعه نمود. نکته قابل توجه اين است که اين انحراف حتما بايد تصحيح گردد.


مشخص کردن جهت:


ما با نقشه خود در صحرا ايستاده ايم و مي خواهيم از نقطه اي (A) به نقطه ديگر(B) برويم. اولين چيزي که بايد مشخص کنيم جهت A تا B است. دو راه براي اين کار وجود دارد. ساده ترين راه همراه داشتن يک نقاله در صحراست. با قرار دادن نقاله بر روي نقشه در راستاي شمال – جنوب به طوريکه مرکز نقاله بر روي نقطه A ،يعني محلي که شما در آنجا هستيد، قرار گيرد به سادگي مي توانيد جهت A تا B يعني جهتي که شما مي خواهيد بدان سو حرکت کنيد را از روي نقاله بخوانيد.

 

 

تعيين جهت بين دو نطقه بر روي نقشه به کمک نقاله

اگر نقاله به همراه نداشتيد مي توانيد جهت حرکت خود را با کمک کمپاس مشخص کنيد. براي اينکار کمپاس خود را بر روي نقشه مي گذاريم به صورتي که لبه آن در راستاي شمالي – جنوبي و مرکز کمپاس بر روي خط بين دو نقطه A تا B قرار گيرد.حال نقشه و کمپاس را با يکديگر مي چرخانيم تا نوک شمالي عقربه کمپاس مقابل عدد 0 درجه روي صفحه مدرج قرار گيرد. اکنون مي توانيم جهتي را که بايد حرکت کنيم با خواندن عددي که حاصل برخورد خط AB با صفحه مدرج کمپاس است بدست آوريم. اين نکته را هم بايد در نظر بگيريم که بر روي کمپاس برانتون جاي شرق و غرب (E&W) برعکس است و اين نبايد ما را در خواندن جهت دچار اشتباه کند.هميشه شرق در سمت راست شمال و غرب در سمت چپ آن قرار دارد.

حرکت از A به سمت B :


بعد از اينکه مشخص کرديم به کدام جهت مي خواهيم حرکت کنيم، حال بايد بدانيم براي رسيدن به نقطه مورد نظر چگونه از کمپاس خود استفاده کنيم. مثلا جهتي که بايد از A به B طي کنيم 21 درجه به سمت شرق (N 21°E) است. براي اين کار کافي است خط مستقيم با زاويه 21 درجه از شمال را تا رسيدن به مقصد طي کنيم. براي اينکه خود را در اين راستا قرار دهيم، کمپاس را طوري به دست مي گيريم که نوک شمالي عقربه جهتي را که ما مي خواهيم نشان دهد اما در ربع کناري. به عنوان مثال ما مي خواهيم به سمت N 20°E حرکت کنيم. براي اين کار کمپاس را طوري حرکت مي دهيم که نوک شمالي عقربه آن مقابل 340° (N 20°W) قرار گيرد. وقتي که اين کار را انجام دهيم لبه جلويي کمپاس ما زاويه 20 درجه را در جهتي که مي خواهيم حرکت کنيم به ما نشان مي دهد.


در تصوير A عقربه شمال شرق را نشان مي دهد درحاليکه جهتگيري کمپاس به سمت شمال غرب است.

 

 

تعيين جهت بين دو نطقه بر روي نقشه به کمک کمپاس



يافتن موقعيت خود بر روي نقشه:


اکنون ما مي دانيم که چگونه با استفاده از کمپاس خود از A به B برويم. اما اگر محل دقيق ايستادن خود (نقطه A ) را ندانيم چکار بايد بکنيم؟ ساده ترين راه استفاده از دستگاه GPS جيبي است. کافي است با اين دستگاه مختصات محلي را که ايستاده ايم بدست آوريم و بر روي نقشه با کمک مختصات ثبت شده بر روي آن موقعيت خود را بيابيم. اما اگر ما فاقد GPS بوديم و در منطقه اي با توپوگرافي برجسته قرار داشتيم مي توانيم به کمک کمپاس خود محل دقيق خود را مشخص نمائيم.

با رسم سه خط متقاطع بر روي نقشه به راحتي مي توانيم محل ايستادن خود را بر روي آن مشخص نمائيم. در مرحله اول سه جلوه توپوگرافي را که به راحتي مي توانيم بر روي نقشه خود مشخص نمائيم انتخاب مي کنيم ( مثلا قله کوه ). با اولين انتخاب آغاز مي کنيم و راستاي خط بين آن نقطه تا محلي که ايستاده ايم را بوسيله کمپاس تعيين مي کنيم و با مداد خطي را با همان راستا و به کمک نقاله بر روي نقشه توپوگرافي مي کشيم به صورتي که اين خط از نقطه مورد نظر عبور کند. اين کار را براي دو نقطه ديگر نيز تکرار مي کنيم و خط هاي ديگر را نيز بر روي نقشه مي کشيم. سه خط در يک نقطه روي نقشه يکديگر را قطع مي کنند و آن محل ايستادن ما است.

بسته به دقت عمل ما در نشانه روي و کشيدن خطوط بر روي نقشه ممکن است اشتباهاتي در تعيين موقعيت ما رخ دهد. مطمئنا نقطه مشخص شده دوباره با نقشه چک و اصلاح شود. به عنوان مثال اگر خطوط يکديگر را در يک دره قطع کنند و ما بر روي يک تپه ايستاده باشيم مشخص است که اشتباه رخ داده و نقطه تعيين شده بر روي نقشه بايد اندکي جابجا شود. براي تعيين موقعيت دقيق ما بايد بدانيم که روي تپه يا سمت دره ايستاده ايم. چنانچه به همراه خود ارتفاع سنج داريم، مي توانيم از آن نيز براي تعيين موقعيت دقيق خود استفاده کنيم.

 

 



يافتن موقعيت خود بر روي نقشه با کمک سه نقطه شاخص

جهت يابي بدون کمک قطب نما:


ممکن است در يک سفر قطب نما نداشته باشيم و يا قطب نماي ما از کار افتاده باشد. در اين حالت نياز داريم تا راه خود را بدون استفاده از قطب نما و به کمک خورشيد، ماه و ستارگان و طبيعت اطرافمان بيابيم.

براي يافتن موقعيتمان در يک سفر صحرايي ممکن است بالا رفتن از يک تپه و مشاهده اطراف ايده خوبي به نظر برسد. در بالاي تپه خوب به اطرافمان نگاه مي کنيم و آثار فعاليت انسان ها را مي يابيم و مي توانيم تصميم بگيريم که به کدام سمت حرکت کنيم. اما اگر نقشه و قطب نما به همراه نداشته باشيم نمي توانيم مشخص کنيم که کدام جهت شمال است. پس براي تعيين جهات جغرافيايي مي توانيم از يکي از روش هاي زير استفاده کنيم.



1) روش خورشيد و سايه:


يکي از دقيق ترين روش ها استفاده از سايه و خورشيد است. در اين روش به يک آسمان صاف و مقداري زمان نياز داريم. در اين روش به وسيله اي براي اندازه گيري جهات نياز نيست. تنها به يک چوب صاف به طول يک متر و دو قطعه چوب يا سنگ کوچک نوک تيز و يک تکه نخ يا طناب نياز داريم. در صبح و کمي قبل از ظهر، درجه بندي را شروع مي کنيم. چوب بلند را به صورت قائم در زمين فرو مي کنيم. زمين اطراف چوب بايد افقي و هموار باشد. حال يکي از چوب هاي کوچک را در زمين و درست در جايي که سايه چوب بلند تمام مي شود، فرو مي کنيم. طناب را به پايه چوب بلند بسته و سر ديگر آن را به چوب بلند نوک تيز مي بنديم به صورتيکه وقتي طناب را کاملا مي کشيم چوب نوک تيز به قطعه ديگري که در خاک فرو کرده ايم برسد. حال به کمک چوب نوک تيز يک نيم دايره بر روي زمين مي کشيم و تا بعدازظهر صبر مي کنيم. در طول روز سايه کوتاه و کوتاهتر شده و از ظهر به بعد دوباره بر طول آن افزوده مي گردد. در ظهر و هنگامي که سايه در کوتاه ترين حالت خود قرار دارد بر روي نيم دايره راستاي سايه را علامت مي زنيم. در اين حالت سايه راستاي شمال را نشان مي دهد. سرانجام سايه بلند شده و دوباره به نيم دايره رسم شده مي رسد. اين نقطه را باچوب نوک تيز علامت مي زنيم. اگر طناب يا ريسماني براي رسم دايره نداشتيم مي توانيد از يک چوب صاف بلند يا هر وسيله ديگري که بتوان با آن يک نيم دايره رسم کرد استفاده مي کنيم.



2) استفاده از ستارگان و ماه:


در شب مي توانيم به کمک ستاره ها مسير خود را مشخص نمائيم. در نيمکره شمالي ستاره اي که در هر لحظه و در تمامي اوقات در شمال قرار دارد ستاره قطبي (Polaris) ناميده مي شود. حال چگونه اين ستاره را در آسمان شب بيابيم؟ به راحتي اين کار امکان پذير است. چنانچه دب اکبر (Big Dipper) را که شبيه به يک ملاقه دسته دار است در آسمان بيابيم و فاصله دو ستاره انتهايي نوک کاسه ملاقه را به ميزان 5 برابر امتداد دهيم به ستاره پر نوري که همان ستاره قطبي است مي رسيم. اين ستاره جزئي از دب اصغر بوده و هميشه جهت شمال را نشان مي دهد. در نيمکره جنوبي بايد چليپا يا صليب جنوبي (Southern Cross) را در آسمان بيابيم. تا راستاي جنوب را به ما نشان دهد.

 

 

 

 

 

به کمک ماه مي توان ستاره قطبي را در آسمان مشخص نمود. اگر بتوانيم ماه را در آسمان ببينيم مي توانيم جهت شمال را مشخص نمائيم. دو راه براي اين کار وجود دارد:


الف: هنگامي که ماه کامل است اگر به سمت ماه بايستيم رو به شمال ايستاده ايم.

ب: زماني که ماه به صورت هلال است اگر دو نوک هلال را بوسيله خطي به هم وصل کرده و ادامه دهيم به ستاره قطبي مي رسيم که جهت شمال را نشان مي دهد. اگر فاصله ماه را تا ستاره قطبي در شب اندازه گيري کنيم مي توانيم از اين فاصله در روز که ماه مشخص است و ستاره قطبي ناپيداست براي يافتن شمال استفاده نمائيم.

 

 

3) استفاده از ساعت:


با کمک يک ساعت عقربه دار نيز مي توان راستاي شمال و جنوب را مشخص کرد. ساعت خود را جلوي چشمان خود گرفته و ساعت را به صورتي مي گيريم تا عقربه کوچک که ساعت را مشخص مي کند به سمت خورشيد قرار گيرد. خط نيمساز زاويه بين عقربه کوچک و ساعت 12 راستاي جنوب را نشان مي دهد و جهت مخالف آن جهت شمال را مشخص مي کند.
در هنگام شب نيز ( از 6 عصر تا 6 صبح) چون خورشيد در آسمان نيست. محل آن را معادل ساعتي که در آسمان هست در نظر مي گيريم. دليل تقسيم کردن ساعت به دو بخش اين است که ساعت در شبانه روز 2 دور مي زند ولي خورشيد يک دور که البته اين حالت مشکلي در تعيين جهت ايجاد نمي کند.

 

 

بسياري از مردم امروزه داراي ساعت ديجيتالي هستند. براي تعيين جهت کافي است ساعت را خوانده و روي يک کاغذ ساعتي عقربه دار که همان زمان را نشان دهد بکشيم و آن را روي صفحه ساعت خود قرار داده و به روشي که در بالا گفته شد جهت شمال و جنوب را مشخص نمائيم.
اين روش در هواي مه آلود و هنگامي که تنها هاله اي از خورشيد مشخص است و جايگاه آن به خوبي قابل تشخيص نيست نيز کاربرد دارد. در اين حالت کافي است يک تکه چوب نازک داشته باشيم و آن را به صورت قائم در زمين فرو کنيم و سايه آن در روي زمين هم راستا با جهت تابش خورشيد بر روي زمين مي افتد که نوک سايه دقيقا در جهت مخالف خورشيد قرار مي گيرد. حال که جايگاه خورشيد مشخص شده است مي توان از روش شرح داده شده راستاي شمال و جنوب را مشخص کرد.




4) سنجاق مغناطيسي:


روش ديگري که مي توان براي مشخص کردن راستاي شمال و جنوب استفاده کرد، ساختن يک قطب نماي ساده است. براي اين کار نياز به يک سنجاق آهني و يک ليوان آب است. سنجاق بايد سبک باشد تا روي آب شناور بماند و يا مي تواني از يک کاغذ يا برگ درخت در زير آن استفاده نمود تا سنجاق به زير آب فرو نرود. البته با چرب کردن سنجاق به کمک روغن نيز مي توان از فرو رفتن آن جلوگيري نمود.


چنانچه سنجاقي که به کار مي بريم مغناطيسي باشد در اين حالت آن را روي آب قرار مي دهيم و سنجاق مي چرخد وبراي ما راستاي شمال – جنوب را نشان مي دهد. اما اگر سنجاق مغناطيسي نباشد بايد به کمک يک پارچه پشمي آن را مغناطيسي کنيم. و سپس اين روش را به کار بگيريم. اين روش داراي اشکالي مي باشد، تنها راستاي شمال-جنوب را مشخص مي کند و براي ما محل شمال يا جنوب را مشخص نمي کند و ما بايد به کمک روش هاي ديگر محل قطب ها را مشخص کنيم يا آنها را حدث بزنيم.



5) آثار طبيعي:


روش ديگر استفاده از آثار طبيعي موجود است. هنگامي که قطب نمايي در اختيار نبود و خورشيد و سايه اي وجود نداشت و ستاره ها در آسمان ديده نمي شدند مي توان از اين آثار در جهت يافتن قطب ها استفاده کرد.

در جنگل ها و در کنار درخت ها مي توان آثاري را يافت که در يافتن جهت قطبين به ما کمک نمايند. يکي اينکه بيشتر شاخه هاي درختان به جهت جنوب رشد مي کند و شاخه هاي کمتري در جهت شمال مي رويند. اين را مي توان با ايستادن در راستاي تنه درخت به خوبي مشاهده کرد.بخش شمالي تنه درخت مرطوب تر از بخش رو به جنوب آن است و اين به دليل تابش کمتر خورشيد به بخش شمالي مي باشد. اين را مي توان از گلسنگ هاي روييده در بخش شمالي تنه درختان متوجه شد. همچنين برخي جانوران مانند مورچه ها و موريانه ها لانه خود را در سمت روبه جنوب درختان که آفتابگير است حفر مي کنند.

 

 

در بهار برف هاي روي دامنه هاي رو به جنوب زود تر از دامنه هاي شمالي ذوب مي شوند. همچنين گياهان و بوته ها در دامنه هايي که رو به جنوب شيب دارند داراي ضخامت بيشتري مي باشند.ميوه هاي درختاني که در دامنه هاي جنوبي قرار دارند سريعتر مي رسد.اين روش هاي طبيعي به صورت کامل قابل اطمينان نيستند و شرايط محيطي و مي تواند توسط عوامل مختلف مانند باد تغيير کند. قبل از استفاده از اين علائم بهتر است از روش هاي مطمئن تري که ذکر شد استفاده نمائيم




References:


http://www.edibleplants.com/month/moonorth.htm
http://www.learn-orienteering.org/old/nocompass1.html
Compton, R. R., 1985. Geology in the Field. John Wiley & Sons, New York, 398p.
Goulet, Chris, M. 1999. At: http://www.cam.org/~gouletc/decl_faq.html
Babaie, Hassan A., 2001, The Brunton® Compass and Geological Objects.
http://earthsci.org/education/fieldsk/compass/compass.html#TheBrunton
http://www.learn-orienteering.org/old/
http://courses.geo.ucalgary.ca/glgy203/images/sd1.htm
http://geology.isu.edu/geostac/Field_Exercise/topomaps/compass.htm



More information:
http://en.wikipedia.org/wiki/Compass
http://en.wikipedia.org/wiki/Brunton_compass
http://www.ascscientific.com/compass.html
http://www.gly.fsu.edu/~kish/field/projects/p4/pp4.htm
http://earthsci.org/education/fieldsk/comp2/comp2.html
http://www.kitefarm.com/compass_museum/survey.htm

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و سوم دی ۱۳۸۸ | 

 

» برخی مشخصات و عناصر اصلي در تفسير عکس‌هاي هوايي

 

مفسران تازه کار اغلب در مواجه با اولين عکس هوايي با اشکال مواجه مي‌شوند. بطور كلي عکس‌هاي هوايي داراي سه تفاوت عمده با ديگر عکس‌ها مي‌باشند:


1 ) عکس‌ها از يک موقعيت هوايي (و ناآشنا) به تصوير کشيده شده‌اند.

2 ) بيشتر مواقع، طول موج‌هاي مادون قرمز ثبت مي‌شوند.

3 ) عکس‌ها با مقياسي گرفته مي‌شوند که براي بيشتر مردم غير عادي است.




مشخصات موجود در روی هرعکس هوایی:


نقطه مرکزی هرعکس که با اتصال مثاث های هر گوشه عکس بدست می آید2) فاصله کانونی دوربین 3)تاریخ عکسبرداری 4)ارتفاع پرواز هواپیما از سطح دریا 5) ساعت دقیق پرواز 6) شماره های تسلسل 7) شماره خط پرواز 8) شماره پروژه 9) اسم مناطق


میدان دید در دوربین های عکاسی :


1) عدسی های کوچک زاویه ،راس مخروط نوری کمتر از 60 درجه – فاصله کانونی بیش از 210 میلیمتر

2) عدسی های با زاویه معمولی ،راس مخروط نوری کمتر از 60 درجه – فاصله کانونی 210 میلیمتر

3) عدسی های بزرگ زاویه ،راس مخروط نوری کمتر از 90 درجه – فاصله کانونی بیش از 150 میلیمتر

4) عدسی های کوچک زاویه ،راس مخروط نوری کمتر از 120 درجه – فاصله کانونی بیش از88 میلیمتر


بسته شدن دیافراگم :

از زاویه 01/0 تا 001/0 می باشد . فیلم های استفاده شده به طول مج های زیر حساس است . که همان حوضه دید انسان که از 750 تا400 میکرون می باشد .

حساسیت فیلم ها به قرار زیر است :

ASP5080100125200
DIN (اروپا )1820212224




همپوشانی عکس ها :

هر عکس نسبت به عکس مجاور 60 درصد مشترک دارد .در نوار پرواز 30 درصد همپوشانی وجود دارد.

Gap :انحراف ایجاد شده از مسیر پرواز به وسیله وزش باد یا کم دقتی خلبان و.... می با شد .


پیدا کردن شمال جغرافیایی در روی عکس هوایی:

در روی عکس سایه عوارض زمین در قبل از ظهر به سمت شمال غربی است و بعد از ظهر سمت سایه شمال شرقی را نشان می دهد.(همیشه سمت پرواز شرقی – غربی و بالعکس می با شد .)


پیدا کردن شمال جغرافیایی در روی زمین اگر کمپاس همراهمان نبود :

1) با استفاده از ساعت : عقربه کوچک ساعت را به سمت خورشید بگیرید در این حالت نیمساز زاویه بین عقربه ساعت شمار و عقربه دقیقه شمار سمت جنوب را نشان می دهد .

2)با استفاده از ستاره قطبی در شب :ستاره قطبی همیشه از دب اکبر (7 ستاره ) به اندازه پنج برابر فاصله بین دو ستاره آخری دب اکبر که ته کف گیر هستند فاصله دارد. مانند شکل زیر :



پیدا کردن زاویه بین دو نقطه در صورتی که یکی روی نصف النهار ثابت باشد (برای پیدا کردن قبله در هر شهری):

طول و عرض جغرافیایی دو نقطه لازم است و بعد انها را داخل فرمول می گذاریم به این ترتیب که :طول و عرض جغرافیایی دو نقطه را از هم کم می کنیک و سپس نتیجه طول جغرافیایی دو نقطه را بر نتیجه عر ض جغرافیایی دونقطه تقسیم می کنیم و از نیجه آن آرک تانژانت می گیریم . به این ترتیب زاویه مورد نظر بدست می آید .


اصول تغییر مسیر پارالاکس:

جابجایی نسبت به یک مبنا می باشد و نقاط واقعی روی عکس را معین می کند ،هر چه ارتفاع بیشتر باشد اثر پارالاکس بیشتر می شود.پارالاکس یک نقطه روی عکس به روش زیر بدست می آید:

احتیاج به دو عکس متوالی می باشد در هر دو عکس فاصله تصویر نقطه مورد نظر بر روی خط متصل کننده مرکز دو عکس بر روی هر عکس از مر کز هر عکس را بدست آورده و آنها را با هم جمع می کنیم که همان پارالاکس نقطه مورد نظر است.


اغراق قائم در عکس های هوایی:

عبارت از افزایش ظاهری در فاصله قائم نسبت به فاصله افقی می باشد .عارضه ها برجسته تر از آنچه در طبیعت دیده می شود می باشند و برای زمین شناسان نقطه مثبتی است . فاکتور اغراق بین 2 تا 4 درجه است و با استفاده از منحنی های اغراق که نومنه ای از آن در کتاب (عکس های هوایی ،چاپ نشر دانشگاهی ،دکتر وامقی ،صفحه 81)موجود است .


عوامل موثر در فاکتور اغراق:

1)باز فضایی (فاصله بین دو ایستگاه عکسبردار هوایی است .2) فاصله دید استریوسکوپی 3) فاصله بین دو عکس در هنگام مشاهده روی استریوسکوپ 4) ارتفاع دوربین از سطح زمین5) فاصله بین دو چشم افراد که معمولا 3/6 میلیمتر می باشد . 6) فاصله کانونی دوربین عکاسی


باز فضایی از فرمول روبرو بدست می آید :

(p1 p2) = فاصله بین مراکز دو عکس در داخل یک عکس است.

n = فاصله بین مراکز عکسها در محدوده بین دوعکس است.



بدست آوردن اختلاف ارتفاع بین دو نقطه در روی زمین با استفاده از عکس هوایی :

با استفاده از فرمول روبرو بدست می آید:

f =فاصله کانونی دوربین

دلتا P = اختلاف پارالاکس دو نقطه رو عکس

b = باز فضایی

S= مقیاس عکس


بدست آوردن زاویه شیب واقعی روی زمین از روی عکس هوایی:

از فرمول روبرو بدست می آید :

C =فاصله طولی بین دونقطه روی عکس



اختلاف پارالاکس دونقطه :

(a+b) = میزان پارالاکس نقطه A

(c+d) =میزان پارالاکس نقطه B



                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و سوم دی ۱۳۸۸ | 

 

» حرکت توده‌ای مواد

 

نگاه اجمالی
ناپایداری زمین ناشی ازعوامل طبیعی یا عملکرد انسان می‌باشد. در نواحی کوهستانی ، زمین‌لرزه ، باعث بوجود آمدن زمین لغزشهای بسیار بزرگ می‌گردد. خاکبرداریهایی هم که توسط انسان صورت می‌گیرد (برای نمونه ، هنگام احاث بزرگراهها) ، به گونه‌ای طراحی می‌شوند که شیب زمین تا جای ممکن ثابت باقی بماند. طراحی با توجه به هوازدگی و ساختهای توده سنگی انجام می‌شود.

ناپایداری و حرکت شیبها گاه دائمی و تدریجی بوده و گاهی هم به صورت ناگهانی طی دوره‌های صد ساله یا بیشتر رخ می‌دهند. در شرایط طبیعی ، عدم تقارن زمین تا حد بسیار زیادی متاثر از وضعیت آبهای زیرمینی می‌باشد. هنگامی که یک توده سنگی خشک است، اصطکاک در طول گسستگیها شدید بوده و به همین علت ، توده سنگی پایدار و ساکن باقی می‌ماند.
جریانهای گلی Mud Flows
در صورت وقوع بارندگیهای شدید ، سطح آب زیرزمینی بالا آمده و یک نیروی شکننده داخلی بر روی گسستگیها اعمال می‌شود. هر نوع حرکتی در سنگهای سخت ، حاصل تاثیر نیروی ثقل می‌باشد. لغزش در طول گسستگیهای بازی رخ می‌دهد که بوسیله رسهای مرطوب ناشی از هوازدگی سنگها پر شده‌اند.

در سنگهای نرم نوعی حرکت تدریجی و در جهت شیب دیده می‌شود. این حرکت مواد متشکله سنگهای نرم به هنگام خشک بودن زمین ، آرام و به هنگام مرطوب بودن آن ، سریعتر است. کانیهای رسی چنانچه از آب اشباع شوند، مانند یک سیال عمل کرده و با حرکت سریع خود ، جریانات گلی (Mud Flows) را بوجود می‌آورند.
سطح قرارگیری توده‌های سنگی
اصولا سطح قرار گیری توده‌های سنگی ، در پایداری یا عدم تعادل این مواد نقش بسیار مهمی داشته و خود نیز از عوامل متعددی تاثیر می‌پذیرد. در تعیین رفتار نهایی مواد یر روی یک سطح شیبدار ، اندازه ذرات عامل بسیار مهمی است.
واژگونی (Toppling)
نوعی از ریزش است که زمانی رخ می‌دهد که سنگ دارای لایه بندی یا رخ قائم باشد. هنگامی که خط قائم عبوری از قاعده آن خارج شود، جسم واژگون خواهد شد. این مسئله در شرایط واقعی تحت تاثیر نیروهای جانبی وارده بر توده سنگی رخ می‌دهد. در اثر هوازدگی ، گسستگیهای قائم به صورت سطوح لایه بندی در آمده و بوسیله خاک حاصل از هوازدگی سنگ پر می‌شوند. با افزایش وزن این خاک ، نیروی جانبی وترد بر توده سنگ هم بیشتر می‌گردد.

آب درون خاک نیز به تشدید فشارهای وارده مذکور کمک می‌کند. در نهایت ، تحت تاثیر همین نیروها سنگ واژگون می‌گردد. این روند در گذر زمان مرتبا تکرار می‌شود. آبهای زهکشی شده سطحی از بالا وارد سطوح درز شده و نهایتا در کل جرم سنگ نفوذ کرده و بر لایه‌های سطحی تر ، فشاری بسیار آرام و رو به بیرون (به سمت دامنه) وارد می‌سازند. این امر ، در نهایت از میزان استحکام و پایداری کل توده سنگی می‌کاهد. روند فوق تا ایجاد گسیختگی و درهم شکسته شدن توده ادامه پیدا می‌کند.
لغزش صفحه‌ای یا انتهایی
نوعی حرکت دامنه‌ای است که طی آن ، مواد در طول یک سطح هموار یا ناهموار (نتیجه عملکرد سطوح لایه بندی یا رخ) دچار لغزش می‌گردند. این سطح بعضا گسلی بوده و گاه توسط سطوح لایه بندی قطع می‌شود. در لغزش انتهایی ، جهت حرکت توده سنگ یا خاک بوسیله یک خط مستقیم مشخص می‌گردد. این نوع لغزش ، در سنگهای سخت بیشتر دیده می‌شود.
لغزش چرخشی Rotational Slide
معمولا در موارد ریزدانه پلاستیکی مانند رسها رخ می‌دهد. سطح منحنی این نوع حرکت ، ممکن است جزئی از سطح یک کره ، یا استوانه و حتی بیضی باشد. سطوح لایه بندی موجود در توده خاک (یا سنگ) ، مقطع سطح لغزش را تعدیل می‌کند. در این موارد ، سطح لایه‌های متشکله از مواد سخت و درشت دانه به عنوان بخشی از سطح لغزش در امر حرکت مواد شرکت دارند. گاه لغزش چرخشی یک لغزش برگشتی مرکب را بوجود می‌آورند. این نوع لغزش را بواسطه شکل خامش در سطح زمین و در مقطع قائم به راحتی تشخیص می‌دهند.

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : چهارم دی ۱۳۸۸ | 

 

» زمین شناسی فیزیکی

 


زمین شناسی فیزیکی (Physical geology)

زمین شناسی علمی است که به طور کلی درباره زمین بحث می کند. پیشرفت وسیع در این رشته باعث تقسیم بندی آن به شاخه ای تخصصی شده است. یکی از این شاخه ها زمین شناسی فیزیکی است که درباره مشخصات طبیعی و فیزیکی زمین مثل میدان جاذبه، ایزوستازی، جرم مخصوص و... بحث می کند.


تاریخچه
شروع مطالعات زمین شناسی فیزیکی را می توان به مطالعات فیثا غورث در مورد کروی بودن زمین نسبت داد. کرویت زمین توسط فیثا غورث با تکیه بعضی دلایلی فیزیکی در سال 530 قبل از میلاد مشخص شده بود، پس از آن در سال 240 قبل از میلاد رئیس کتابخانه اسکندریه به نام اراتوستنس برای اولین بار شعاع زمین را اندازه گرفت پس از آن دانشمندان بزرگی گالیله گردش زمین به دور خورشید و نیز کروی بودن آن را اثبات کرد و نیروی جاذبه کره زمین توسط نیوتن کشف شد. امروزه نیز با استفاده از دستگاههای پیشرفته و مطالعات فراوان اطلاعات بسیار خوبی را در مورد خصوصیات طبیعی و فیزیکی زمین به دست آوردیم که در توجیه بسیاری از مسائل ناشناخته و پیچیده زمین بسیار موثر بوده اند.



نقش و تاثیر آن در زندگی
تلفیق مطالعات صورت گرفته در زمینه زمین شناسی فیزیکی با دیگر اطلاعات بدست آمده از مطالعات ژئوفیزیکی و چینه شناسی و... می تواند کمک بسیار شایانی در اکتشافات معدنی و نفت و... بکند. مثلا از طریق اندازه گیری شتاب مغناطیسی و بررسی آنومالی های آن می توان به وجود بعضی از مواد معدنی از منطقه پی برد هر گاه شتاب جاذبه اندازهگیری شده پس از انجام تصحیحات ناشی از عوامل موثر یاد شده باز هم با مقدار تئوری آن اختلاف داشته باشد، این اختلاف که ناشی از تفاوت جرم مخصوص سنگهای زیر زمین است، به نام آنومالی خوانده می شود.ب ا بررسی این آنومالی تا حدودی می توان به ساختمان داخل زمین پی برد. مثلا آنومالی منفی شتاب جاذبه منفی نشانه آن است که در زیر ایستگاه اندازه گیری، توده ای، که جرم مخصوص آن از سنگهای اطراف کمتر است را دارد. مثلا وجود نمک در زیر زمین ممکن است این پدیده را به وجود آورد.


حدود زمین شناسی فیزیکی
بین علم زمین شناسی فیزیکی و سایر گرایش های علم زمین شناسی نمیتوان حدود مشخص را در نظر گرفت به طور کلی می توان گفت زمین شناسی فیزیکی در حقیقت همان زمین شناسی عمومی است که شامل اکثر مباحث علم زمین شناسی می باشد. ولی با پیشرفت علم زمین شناسی و لزوم بکار گیری شاخه های آن به صورت تخصصی تر، این شاخه ها از علم زمین شناسی فیزیکی جدا شده و پر و بال بیشتری به آنها داده شد. ولی در کل می توان گفت که زمین شناسی فیزیکی می تواند تمامی آنها را در برگیرد. برای مثال مطالعه آبکره زمین که امروزه بیشتر توسط شاخه آب شناسی مورد بررسی قرار می گیرد جزئی از بررسی های زمین شناسی فیزیکی است. در زمین شناسی فیزیکی مطالعه مشخصات آبکره ، اینکه مساحت اقیانوسها، دریاها و دریاچه ها و درصد آنها، چقدر است ولی در آب شناسی به صورت تخصصی تر مطالعه آبهای موجود در زیر زمین یا آبهای سطحی از نظر شیمیایی و فیزیکی و غیره می باشد. بطور کلی می توان گفت که زمین شناسی فیزیکی اکثرعلوم مختلف زمین شناسی را در بر می گیرد و هر کدام از آنها را به صورت کلی تر بررسی می کند.
ارتباط با سایر علوم
همانطور که از اسم آن بر می آید، زمین شناسی فیزیکی از ترکیب دو واژه زمین شناسی و فیزیک به وجود آمده است و بیشترین ارتباط را با علم فیزیک دارد. بررسی مشخصات طبیعی زمین مانند اندازه گیری شتاب جاذبه و میدان مغناطیسی و غیره بدون داشتن اطلاعاتی در زمینه فیزیک امکانپذیر نیست. همچنین باید در دیگر زمینه های مختلف علم زمین شناسی برای توجیه بعضی از پدیده ها اطلاعات کافی در اختیار داشت.


                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : یکم دی ۱۳۸۸ | 

 

» زمین لغزش

 


دیدکلی


حرکت و جابجایی بخشی از مواد دامنه در امتداد یک سطح گسیختگی مشخص را «لغزش» می‌نامیم. در لغزشهای دامنه‌ای تغییر شکل از نوع «برش ساده» است. لغزش انواع مختلف داشته و در هر نوع مصالحی می‌تواند ایجاد شود. ویژگیهای توده متحرک و شکل سطح گسیختگی معمولا به عنوان عوامل طبقه بندی لغزشها بکار گرفته می‌شوند.
انواع لغزشهای دامنه‌ای
لغزش انتقالی یا ساده
در لغزش انتقالی ، توده‌ای از مواد به روی یک سطح کم و بیش مسطوی به سمت پایین دامنه می‌لغزند. شرایط زمین شناسی و در راس آن وجود ناپیوستگیهای ساختی دارای جهتیابی مناسب ، از جمله عوامل ایجاد یک لغزش انتقالی است.


لغزش دایره‌ای یا چرخشی
لغزش دایره‌ای یا چرخشی عمدتا در دامنه‌های خاکی و خرده سنگی طبیعی و مصنوعی و به مقدار کمتر در دامنه‌هایی که از سنگ خرد شده یا ضعیف و هوازده ساخته شده‌اند، دیده می شود. در این حالت گسیختگی در راستای سطوحی منحنی و قاشقی شکل ، که حداکثر تنش برشی را تحمل می کنند، صورت می‌گیرد. برای ایجاد یک لغزش دایره‌ای معمولا نیاز به شرایط زمین شناسی ویژه و گسستگیهای ساختی نیست.


لغزش مسطوی در سنگ
این نوع لغزش انواع مختلفی دارد. از آن جمله است لغزش یک یا چند واحد سنگی در امتداد یک یا چند سطح مسطوی ، سر خوردن یک قطعه کوچک یا ورقه‌ای از سنگ به روی دامنه ، لغزش توده عظیمی از سنگ و سرانجام لغزش گوه‌ای در امتداد فصل مشترک دو صفحه متقاطع.
شرایط مناسب برای لغزش مسطوی
سنگهای لایه‌لایه رسوبی که شیبشان به سمت خارج دامنه و مقدار آن مساوی یا کمتر از شیب دامنه است.
گسل‌ها ، درزها و فولیاسیونهایی که سطوح ضعیف ممتدی را ساخته و سطح دامنه را قطع می‌کنند.
درزهای متقاطع که گسیختگیهای گوه‌ای را می‌سازند.
سنگ سخت و درزدار که سر خوردن قطعات سنگ را به همراه دارد.
پوسته پوسته شدن در توده‌های گرانیتی که سرخوردن ورقه‌هایی از سنگ را باعث می‌شود.

لغزش چرخشی در سنگ

در این نوع لغزش توده‌ای قاشقی شکل از سنگ ، بر اثر لغزش در امتداد سطحی استوانه‌ای ، گسیخته می‌شود. ایجاد ترکهایی در راس بخش ناپایدار و برآمدگیهایی در پاشنه آن نشانه‌های حرکات آغازین‌اند. پس از گسیختگی نیز معمولا پرتگاهی در بالای دامنه و به هم ریختگیهایی در پایین آن متساعد می‌شود. افزایش شیب دامنه ، هوازدگی و نیروهای آب نشستی از دلایل اصلی این نوع لغزشند.

لغزش چرخشی در سنگهای سخت یکپارچه دیده نمی‌شود. در مقابل درستیهای دریایی و دیگر سنگهای نرم ، همچنین در سنگهای رسوبی لایه‌لایه به شدت درزدار و دارای لایه‌های ضعیف ، فراوان ایجاد می شود. شیب طبیعی شیلهای دریایی متورم شونده و به شدت ترکدار ، کم و پایدارسازی آنها معمولا مشکل است. این نوع گسیختگیها معمولا پیشرونده و وسیع اند.

لغزش چرخشی در خاک : رایجترین نوع لغزش در خاک ، حرکت چرخشی یک یا چند قطعه از آن در امتداد سطوح استوانه‌ای است.
علل اصلی لغزش چرخشی در خاک
نیروهای آب نشستی
افزایش شیب دامنه
ساختهای قبلی باقیمانده در خاک برجا

لغزشهای چرخشی از ویژگیهای رسوبات نسبتا صخیم خاک چسبنده و بدون سطوح ضعیف است. عمق سطح گسیختگی وابسته به شرایط زمین شناسی است. لغزشهای عمیق در زمینهای رسی و لغزشهای کم عمق در واریزه‌ها انجام می‌شود. نشانه‌های اولیه این نوع لغزش ، ترکهای کششی در راس و برجستگیهای در قاعده دامنه است.
گسترش جانبی و گسیختگی متوالی
نوعی گسیختگی صفحه‌ای است که سنگ و خاک دیده می‌شود. در اینجا مواد در امتداد یک سطح ضعیف بطور جانبی تحت تنش قرار گرفته و متوالیا بصورت قطعاتی می‌شکنند. علل اصلی این نوع لغزش عبارت است از نیروهای آب نشستی و افزایش شیب و ارتفاع دامنه. این نوع گسیختگی را معمولا نمی‌توان با روشهای ریاضی پیش بینی کرد. زیرا از قبل نمی‌توان محل تشکیل اولین ترک و در نتیجه اولین قطعه را مشخص کرد. با این حال ، چون در انواع خاصی از سنگ و خاک ایجاد می‌شود، تشخیص حالات ناپایدار بالقوه امکان پذیر است. گسترش جانبی معمولا به تدریج توسعه یافته و می‌تواند حجم زیادی داشته باشد.

این نوع گسیختگی در دره رودها رایج است و بطور مشخصی در رسهای سخت شکاف‌دار ، شیلهای رسی و لایه‌های افقی یا کم شیب ، که حاوی مناطق ضعیف ممتدی هستند، دیده می‌شود. واریزه‌هایی که به روی خاک برجا یا سنگ دارای شیب ملائم قرار گرفته‌اند، متوالیا بصورت گسترش جانبی گسیخته می‌شوند. نشانه این نوع گسیختگی در مراحل آغازین ترکهای کششی است، البته در برخی شرایط مثل بارگذاری ناشی از زمین لرزه ، ممکن است ناگهانی باشد. در خلال گسترش پیشرونده ، ترکهای کششی بار شده و پرتگاههایی ایجاد می‌شود. گسیختگی نهایی ممکن است تا سالها اتفاق نیافتد.


لغزش واریزه

این نوع لغزش به حرکت توده‌ای از خاک ، یا خاک و قطعات سنگ که بطور یکجا یا در واحدهای جداگانه در روی یک سطح مسطوی پرشیب می‌لغزند، اطلاق می‌شود. این لغزش اغلب حالت پیشرونده داشته و ممکن است به بهمن یا جریان منتهی شود. علل اصلی لغزش واریزه‌ای عبارتست از افزایش نیروی آب نشستی و شیب دامنه. این نوع لغزش در جاهایی که واریزه‌ها یا خاک برجا به روی سطح شیبدار و نسبتا کم عمق سنگی قرار گرفته باشد، ایجاد می‌شود. آغاز حرکت در این نوع لغزش هم با ترکهای کششی مشخص می‌شود.
مباحث مرتبط با عنوان
زمین شناسی مهندسی
گسل
انواع ناپیوستگی
مواد دامنه
حرکات جریانی
رفتار خاک در برابر زمین لرزه
زمین لرزه
زمین لرزه و ژئوتکنیک


                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و یکم آذر ۱۳۸۸ | 

 

» سنگ شناسی آذرین

 

ریشه لغوی

سنگهای آذرین ، Igneous rocks نام خود را از واژه Ignis گرفته‌اند که در لاتین به معنای "آتش" است.


دید کلی

این سنگهای پرورده آتش ، زمانی توده‌ای داغ و مذاب را به نام ماگما تشکیل میداده‌اند، که سرد شدن تدریجی ماگما ، آنها را به سنگ سخت و جامد تبدیل کرده است. بنابراین گدازهای که از دهانه آتشفشان فوران کرده و بر سطح زمین جاری می‌شود، به سرعت سرد و سخت شده و سنگی آذرین را بوجود می‌آورد.


تاریخچه و سیر تحولی
اغلب مولفین یونانی و رومی ، آتشفشانها ، فعالیتهای آتشفشانی و زمین لرزه ها را توصیف می‌کردند. استاربو جغرافیدان و مورخ یونانی (63 قبل از میلاد ـ 20 بعد از میلاد ) فعالیتهای آتشفشانی اتنا ، سوما ـ وزوو و جزایر لیپاری را توصیف کرد. او آتشفشانها را به منزله دریچه‌های اطمینان تلقی می‌نمود که از آنها مواد سیال خارج می‌شود.

در قرن هیجدهم اولین مناظرات و مباحثات تند و شدید درباره ماهیت و منشا سنگها در گرفت. در مباحثات منشا سنگها مناظراتی بین دسته و گروههای زیر وجود داشت: در یک طرف نپتونیستها و در طرف دیگر ولکانیستها و پلوتونیستها قرار داشتند. نپتونیستها معتقد بودند که سنگهای پوسته متوالیا در یک اقیانوس اولیه تهنشین شده‌اند و به نظر آنها بازالت و گرانیت هر دو سنگهایی هستند که در این اقیانوس بزرگ را سبب شده‌اند. پلوتونیستها اعتقاد داشتند که زمین از انجماد مواد مذاب و داغ بوجود آمده است و گرانیت را یک سنگ نفوذی داغ به شمار می‌آوردند.

در سال 1825 واژه ماگما و مفهوم منحصر به فرد ماگمای اولیه توسط اسکراپ عنوان شد.

سرجـیـمزهال ( 1761 ـ 1832 ) به همراه ریمور ( 1726 ) و اسپالانزانی ( 1794 ) و جورج وات ( 1804 ) پیترولوژی تجربی را پایه‌گذاری کرد.

در سال 1844 چاربز داروین ( 1882ـ 1809 ) اظهار داشت که انواع مختلف سنگهای ماگمایی ممکن است از یک ماگمای اولیه اشتقاق یافته باشند به شرط آنکه ترکیب ماگما با تبلور و جدایش یک یا چند کانی مشکل سنگها تغییر یابد.

در سال 1850 هنری کلیفتون سوربی ( 1826ـ 1908 ) جهت مطالعه میکروسکوپی ، اولین مقطع نازک سنگها را تهیه کرد.

اوایل سال 1861 روش طبقه بندی شیمیایی سنگها را ابداع کرد و در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم برخی از روشهای نمایش شیمیایی و نهایتا طبقه‌بندی شیمیایی سنگها پا به عرصه ظهور نهاد ( موینسون ـ لسینگ 1899 ، کراس ، ایدینگز ، پیرسون و واشنگتن 1903 ، اوسان 1919 ، نیگلی 1920 ، فون ولف 1922 ).

آلفرد لوتاروگز ( 1915 ) از کتابش تحت عنوان « منشا قاره‌ها و اقیانوسها » ، اصل و ریشه سوالات پزولوژیستها را به مفهوم تغییر ناپذیری قاره مربوط دانست.

در سال 1969 موریس و ریچادر ویلژوئن اولین توصیف دقیق شیمیایی و سنگ شناسی یک سری جدید و مهم سنگهای آتشفشانی را که واجد انواع اولترامافیکها بود ، منتشر ساختند.

از آن زمان تا به امروز سنگ شناسی آذرین همانند دیگر رشته‌های علوم فراز و نشیبهای بسیاری را پشتسر گذاشته و با کوشش پیشگامان علم پترولوژی تجربی ، بررسی شرایط تشکیل کانیها و سنگها ، بویژه سنگهای آذرین و دگرگونی رو به رونق نهاد.



انواع سنگهای آذرین
انجماد ماگما به سنگهای آذرین ، یا در سطح زمین صورت می‌گیرد و یا در داخل پوسته زمین ، بنابراین بر حسب اینکه ماگما در کجا منجمد شود دو گروه سنگ آذرین خواهیم داشت.


سنگهای آذرین خروجی: سنگهای آذرینی را که از انجماد ماگما در سطح زمین بوجود می‌آید سنگهای آذرین خروجی می‌نامند.

سنگهای آذرین نفوذی: به آن دسته از سنگهای آذرین که از انجماد ماگما در داخل پوسته زمین تشکیل می‌گردد سنگهای آذرین نفوذی گفته می‌شود. سنگهای آذرین نفوذی خود در پوسته زمین به اشکال مختلفی منجمد می‌شوند که شامل موارد زیر می‌باشند.

لاکولیت‌ها
سیل‌ها
دایک‌ها
لوپولیت‌ها
پاتولیت‌ها
فاکولیت‌ها
استوک‌ها
انواع سنگهای آذرین از نظر رنگ
سنگهای آذرین فلسیک یا روشن
سنگهای آذرین مافیک یا تیره
سنگهای آذرین بینابینی

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و یکم آذر ۱۳۸۸ | 

 

» زمین لغزش را چگونه بشناسیم؟

 
زمین لغزش یکی دیگر از خطرهای زمین شناختی است که در برخی از نقاط کشور ما روی داده و خسارات فراوان جانی و مالی بر جای گذاشته است.

به پدیده ی گسیختگی و ناپایداری شیب های خاکی و سنگی در اثر فزونی مؤلفه های جابجایی در راستای شیب بر نیروی ثقل زمین لغزش اطلاق می گردد. این پدیده می تواند در اثر وجود ناپیوستگی های موجود در توده ی خاک یا سنگ، تحریک ناشی از زلزله، تغییرات ایستایی یا بارش های ناگهانی ایجاد شود.


به عنوان مثال، در روز 12 فروردین 1377، بخشی از ارتفاعات آهکی کوه "کی نو" مشرف بر رودخانه "لبد" و روستای "آبی کار" در منطقه ی بازفت استان چهارمحال و بختیاری دچار لغزش شد و حجم عظیمی از توده های سنگ و خاک را بر روستای "آبی کار" ریخت و این روستا را با 55 نفر جمعیت، مزارع و حتی حیوانات کاملاً مدفون ساخت و یکی از غم انگیزترین رویدادهای سال های اخیر را به وجود آورد.

سرزمین ما ایران، با توجه به شرایط زمین شناسی و آب و هوایی از جمله کشورهایی است که شاهد وقوع زمین لغزش های بسیاری می باشد. در حال حاضر سالیانه چندین زمین لغزش بر اثر عوامل گوناگون در نقاط مختلف کشور به وجود می آید و مناطق مسکونی، راه ها و تأسیسات بسیاری را مورد تهدید قرار می دهد.

در برخی از مناطق شهر تهران خصوصاً در ارتفاعات و کنار دره های بزرگ، وقوع زمین لغزش، بسیار محتمل است که از جمله می توان به حادثه ی اخیر در ضلع شمال غربی "دره ی فرح زاد" اشاره نمود که برای تعدادی از شهروندان ما مشکلات و دل نگرانی های جدی ایجاد نموده است.

در اینجا به اختصار اقداماتی را که برای آمادگی در برابر زمین لغزش ضروری است، برای شما بیان می کنیم.

قبل از رویداد:

● وضعیت زمین محل سکونت خود را از لحاظ امکان وقوع لغزش مشخص نمایید. برای انجام این کار می توانید از کارشناسان علوم زمین و متخصصان ژئوتکنیک کمک بگیرید و اطلاعات لازم در مورد وضعیت منطقه ی محل سکونت خود را به دست آورید.

● سطوح شیب دار نزدیک منزل خود را درخت کاری نمایید و در صورت لزوم دیوارهای حایل را مقاوم بسازید.

● در مناطقی که در معرض خطر جریان های گِل و لای هستند، کانال هایی بسازید تا جریان های گِل را از اطراف ساختمان و دیوارها منحرف سازد.

● دیوارها و کانال ها را طوری بسازید که جریان های گِل و لای، خساراتی به اموال همسایگان وارد نسازد.

علایم هشدار دهنده ی زمین لغزش را بشناسید

● درها و پنجره ها برای اولین بار، گیر می کنند.

● ترک های جدیدی بر روی پوشش داخلی دیوارها، بام، دیوارهای خارجی یا پی ها ظاهر می شود.

● دیوارهای خارجی و پیاده رو کنار آنها شروع به دور شدن از ساختمان می کنند.

● ترک ها و شکاف هایی که به آرامی توسعه پیدا می کنند، بر روی زمین یا روی مناطق سنگفرش شده ظاهر می شوند.

● لوله های زیرزمینی می شکنند.

● بالا آمدگی و تورم زمین، در پای سطوح شیب دار ظاهر می شود.

● حصارها، دیوارهای حایل، دکل ها و درخت ها کج یا جابجا می شوند.

● غرشی ضعیف می شنوید که با نزدیک شدن زمین لغزش افزایش می یابد.

● شروع جابجایی و حرکت زمین را به یک سمت، احساس خواهید کرد.
نقشه ی خروج از محل

حداقل دو مسیر مطمئن برای خروج در نظر داشته باشید. از آنجا که ممکن است جاده ها مسدود شوند، با سایر اعضای خانواده و دوستان نقشه هایی جهت موارد اضطراری تهیه کنید و آمادگی خود را برای مقابله با زمین لغزش بالا ببرید.

هنگام رویداد:

اگر داخل ساختمان هستید:

● اگر فرصت پناه بردن به جای امنی فراهم نیست، داخل ساختمان بمانید و زیر میز یا مبلمان محکم، پناه بگیرید.

اگر خارج از ساختمان هستید:

● سعی کنید از مسیر زمین لغزش و جریان های گِل و لای فاصله بگیرید.

● به طرف نزدیک ترین زمین بلند در جهت دور شدن از مسیر زمین لغزش بدوید.

● اگر توده های سنگ در حال نزدیک شدن بود، به طرف نزدیک ترین سرپناه، نظیر ساختمان یا گروهی از درختان پناه ببرید.

پس از رویداد:

● از منطقه ی لغزش دور شوید، زیرا خطر لغزش های بعدی وجود دارد.

● به سراغ مجروحین و افراد به دام افتاده در نزدیک محل لغزش رفته و به کمک آنها بشتابید.

● به کمک همسایگان و افراد خردسال و از کارافتادگان بروید.

● به پیام های رادیو و تلویزیون برای اطلاع از آخرین وضعیت اضطراری گوش فرا دهید.

● وضعیت برق، خطوط تلفن، آب و سایر موارد را کنترل کنید و در صورت مشاهده ی آسیب به مراکز مسئول اطلاع دهید.

● پی ساختمان، آسیب های وارده به ساختمان و سایر موارد را کنترل کنید.

● در زمین های آسیب دیده مجدداً گیاه، بوته و درخت بکارید تا هوازدگی باعث از بین رفتن پوشش سطحی خاک و مستعد شدن منطقه برای سیلاب نگردد.

                                                                      

نوشته شده  توسط : مدیریت سایت رضاپورشعبانی در تاریخ : بیست و یکم آذر ۱۳۸۸ | 

 

صفحه اصلی | تماس با ما | صفحه RSS

All Rights Reserved 2009-2010 © by landslide.blogfa.com

Design This Web By Vahid Kashfi ™ @ Ver:1.0 POWERED BY BLOGFA.COM